شنبه ۵ خرداد ۹۷
امروز صبح که میخواستم برم دانشگاه، توی ماشین صندلیای تک نفره جا نداشتن. مجبور شدم کنار یه اقا! بشینم. صبح خیلی زود بود و بعد چند دقیقه خوابم برد. وسط خواب یه لحظه حس کردم یکی داره نگاهم میکنه. از خواب پریدم، حس کردم اونی که کنارمه همش داره برمیگرده و نگاهم میکنه! یهو از گوشه ی چشم نگاهش کردم و دیدم شلوارشو باز کرده و داره به خودش ور میره :| تازه با اینکه فهمید من دیدمش تا اخر مسیر مصرانه به کار خودش ادامه میداد.
حالم بده و فوق العاده عصبیم. خب؟!
کاش بمیره فقط.