تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۱۸۰. کابوس..

ظهر وسط کتاب خوندن خوابم برد. بازم کابوسشو دیدم.. لعنتی هفت سال مگه کمه؟! چقدر دیگه باید بگذره تا فراموش شه؟!سال هاست کابوس روز و شبمه..

چند روز پیش اتفاقی گذرم افتاد به اونجا. کل بدنم یخ کرده بود، احساس خفگی بهم دست میداد و اصلا حال خوبی نداشتم. کاش هیچ وقت پامو اونجا نمیذاشتم.. کاش هیچ وقت اون شماره رو‌ نمیگرفتم. کاش هیچ وقت مامانم اجازه نمیداد. کاش اون وقتا یه کم گرگ میبودم.. نه چشم و گوش بسته..

۸ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان