پنجشنبه ۱۷ آبان ۹۷
فقط اونجا که همه چیو واسه «ش» گفتم بعد گفت الان میفهمم چرا انقدر عجیب غریبی، چرا دمی سکچوالی، چرا نمیتونی وارد رابطه شی، چرا حاضر نیستی با کسی باشی، چرا حاضر نیستی س.ک.س داشته باشی.. و خیلی جدی وادارم کرد برم روانکاوی..
حس کردم واقعا دلم میخواد که با «ب» هم درمورد همه چی حرف بزنم و خیلی چیزا رو بگم.. درموردش حرف زدیم. بعدش بهش گفتم الان حس بدی بهم داری؟! گفت نه اصلااا. بعد گفت حالا وایسا من یه چیزی بگم. من وقتی دوازده سالم بود دوبار بهم تجاوز شد. هممممه ی دنیا رو سرم خراب شد. حتی نمیتونم توصیف کنم حالمو..
دو جلسه نیم ساعته پشت سر هم با یه دکتر روانشناس داشتم. گفت التیام یه درد هفت ساله راحت نیست.. سخته ولی شدنیه..
خیلی جدی میخوام این مورد به نتیجه برسه. اگه جواب نگیرم میرم روانپزشک :)
حال خوبی ندارم اصلا..