تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

شب ۱۰ ابان ۹۹

پارسال چنین روز و زمانی یه پیام بلند بالا نوشتم و به کسی که دوستش داشتم پیشنهاد آشنایی دادم. جوابش نه بود. یک سال منتظر موندم تا حالا که میدونه حسم بهش چیه، منو ببینه و دوست داشته باشه. بالاخره من و حضورم رو دید ولی نخواست و دوست نداشت. توی این یک سال، واقعا لحظات سختی رو گذروندم، لحظات بسیار منتظر و امیدوار هم داشتم البته. احمقانه‌ست ولی هر روز صبح با این امید گوشیمو چک کردم که اسمشو روی گوشیم ببینم و هرگز ندیدم. بارها سرخورده شدم، بارها احساس کم بودن و ناکافی بودن کردم. بارها خودمو تجزیه تحلیل کردم و فکر کردم چرا به قدر کافی خوب و دوست داشتنی و زیبا نیستم. 

الان دقیقا یک سال گذشته. امشب که به خودم نگاه کردم، یه ادم زیبا و قوی دیدم. به خودم نگاه میکنم و میبینم دقیقا همونطوری هستم که همیشه دلم میخواسته و فکر میکردم که بهترینه. از خودم، تلاش‌هام توی زندگی و اون چیزی که هستم عمیقا راضیم، خودم رو واقعا دوست دارم و اینکه اون کسی که دوستش داشتم دوستم نداره، چیزی رو عوض نمیکنه. حالم خوبه و میخوام از این موضوع عبور کنم. میخوام رها کنم..

من همه تلاشمو کردم. خود واقعیم بودم و اگه خود واقعیم برای کسی جذاب نیست، نمیتونم و نمیخوام که خودم رو عوض کنم. همینه که هست خلاصه 😅

۰ نظر ۸ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان