تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۲۷۲. ترمیمی مرا خواهد کشت!

معدل ترم پیشمو دیدم. انقدررررر خوب و خفنه که توی تصورم هم نمی گنجید این ترم با این درسا این بشه. فقط هنوز اندو عملی رو نزدن که کاملا معدلمو نابود میکنه. کاش پرف نکرده بودم :( دو سه تا نمره دیگه هم مونده که میدونم خیلی خوبن..

تازه فهمیدم چقدر معدل خوب داشتن اسونه و من هیچ وقت نمیدونستم. با یه درس خوندن معمولی میشه معدل خوبی داشت و حیف همه لحظاتی که از دست دادم.. همه نمره ها و معدلایی که میتونست خیلی خفن باشه. تازه فهمیدم اینایی که معدلاشون ایناست هییییچ کار خاصی نکردن و الکی تو ذهنم گندش کرده بودم.

فارما رو هم گرفتم!! این ترم هم فارما دارم هم درد و دارو. اون وقت اطلاعات دارویی من به استامینوفن و قرص سرماخوردگی ختم میشه :| ولی چه خوب که این ترم فارما ارائه شد. بار سنگین پاس نکردنش رو دوشم بود. 

فردا امتحان ترمیمی تئوری و عملی دارم و فقط خدا خودش به خیر بگذرونه. وحشتناکه جدا.. امتحان تئوری ، تراش و بعدش هم ایستگاهی.

فرزامو‌ هم بردم دادم بخش که استریل کنن واسه ی شنبه و اولین بیمار ترمیمی. کاش امتحان فردام خوب شه که شنبه بی استرس افتادن برم بخش..

کلی کار نکرده واسه ثابت و ارتو هم دارم. دوباره استرس، دوباره دغدغه..

۴ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

۲۷۱. دروغ

دروغ گفتن واقعا خیلی خیلی کار سختیه. توی این هقته دوبار دروغ گفتم و دارم از عذاب وجدان خفه میشم. یکی اون روز که اون پسره واسه هزارمین بار گفت بیا بریم بیرون و چون دیگه روم نمیشد بهش بگم نه گفتم مسافرتم. یکی هم امروز که کلاس فرانسه نرفتم بخاطر امتحان پنج شنبه ولی گفتم امروز امتحان دارم.

انقدرررر از خودم ناراحتم که خدا میدونه. 


پ ن: امروز واسه ی احمقانه ترین کار زندگیم برنامه ریختم! بعدش کلی با خودم کلنجار رفتم و حماقتای قبلیمو به خودم یاداوری گردم تا از سرم بیفته‌. سال ها بود انقدر احمق نبودم..

۰ نظر ۸ موافق ۰ مخالف

۲۷۰. دانشگاه

ولی دانشگاه رفتن قرار نبود انقدر پروسه ی سخت و استرس زایی باشه! روزای عادی و بدون امتحانش هم استرس زاست جدا.. امتحان که دیگه هیچی.. گاهی حس میکنم مغزم گنجایش این همه فشار و استرسو نداره :(

۰ نظر ۳ موافق ۲ مخالف

۲۶۹. اخرین روز تعطیلات

فقط یه معجزه میتونه امتحان ترمیمی پنج شنبه رو به خیر بگذرونه!

خدایا لطفا نجاتم بده فقط :|

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

۲۶۸. ۲۲بهمن ۹۷

Irresistible..

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

267. اعتراف

به گذشته که نگاه میکنم میبینم درسته که خیلی وقتا ادما بد بودن و فلان، ولی من هر تجربه بدی داشتم بیشترین سهمش به این دلیل بوده که دنبال خواست دلم رفتم و خودم خواستم که تجربه کنم. کاش خیلی چیزا نشده بود ولی خیلی هم پشیمون نیستم. به هرحال تجربه بوده😅 تا ۱۸ سالگی استراتژیم واسه زندگی این بود که هیچ وقت مدیون دلت نشو و هرکاری دلت میخواد انجام بده، بعدش سیستم عقلانی شد :)

من مصداق بارز زنان علیه زنان بودم، مصداق بارز اونچه که فمنیسم ازش بیزاره :))) یه روزی اتفاقی وب آلما توکل رو دیدم. خوندم و خوندم. آرشیو چند سالشو چندین و چند بار خوندم. کم کم همه چی تغییر کرد..

یه چیزایی هست که هیچ‌کس جز خودم نمیدونه. یه چیزایی هست که یاداوریش باعث میشه شرمنده ی خودم باشم. ولی دیگه باهاش کنار اومدم و به عنوان بخشی از خاطرات و تجربیات خودم پذیرفتمشون. 

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

266. هفته ی دوم بهمن ماه

اکثر نمره هام اومدن. اون دو تا درسی رو که خیلی نگرانشون بودم پاس شدم. نمرم خیلی هم بد نشده. کلا فقط دو تا نمره دارم که از کف نمره ای که واسه خودم تعیین کردم پایین ترن..
چهارشنبه میم اومد. طبق معمول صبحانه رفتیم کلپچ خوردیم، قدم زدیم، حرف زدیم، سینما رفتیم (بالاخره بمب رو دیدم!)، گشت زدن توی جاهای دیدنی شهر و ناهار و ... با اینکه فرداش توی یزد دادگاه داشت اومد چون چهارشنبه آخرین روز خالی من بود. هر بار که میبینم با وجود کلی کار و دغدغه بخاطر من از تهران میاد اینجا نمیدونم باید در مقابل این همه لطف و معرفت و کاردرست بودنش چی کار کنم؟! بدون شک بهترین رفاقت همه ی عمرم رو دارم تجربه میکنم. جدا آدم باید خیلی خوش شانس باشه که همچین رفیقی داشته باشه.
فردا ترم هشت شروع میشه. عصر بخش دارم، اونم چی؟! ترمیمی! خیلی خیلی استرس دارم. از همون بی حسی زدن اولیش تا آخر.. امیدوارم که به خیر بگذره فقط.. 
این هفته واقعا هفته ی خوبی بود. اومدن میم، کلی فیلم و سریال و کتاب و استراحت.. الان احساسم شبیه غروب سیزده فروردینه :( 
خیلی چیزا بود که دلم میخواست بنویسم ولی انگار وقتی چند روز ازش میگذره دیگه حس نوشتن آدم هم از بین میره. 
۰ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

265. Friends

و بالاخره بعد از سال ها تموم شد.. ده فصل و ۲۳۶ قسمت که با ثانیه به ثانیش زندگی کردم. خیلی نسبت به تموم کردنش مقاومت نشون دادم ولی بالاخره تموم شد..


امروز مهدی اینجا بود و هربار که نگاهش میکردم میدونستم که بهترین رفیق عمرمه..


۱۰ بهمن ۹۷ و اشکایی که نمیدونم چرا بی دلیل صورتمو پوشوندن..

۱ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

۲۶۴.تشخیص عملی ۲

و بالاخره اخرین امتحان.. البته دو تا امتحان تئوری و عملی ترمیمی مونده که دیگه گذاشتیمش واسه اخر بهمن :| 

فردا هم تشخیص عملیه و ترم هفتی که تموم نشدنی بنظر میرسید تموم میشه. پریو هم که خیلیییی نگرانش بودم پاس شدم خداروشکر..

امروز داشتم میدیدم این ترم ۴۸ تا بیمار توی بخش رادیو داشتم و ۷ تا بیمار توی بخش تشخیص :) فکر کنم سی تا هم دندون اندو کردم..‌

یه کلینیکی هست که فقط صبحا بازه و مامانم هر هفته میره اونجا شیشه میذاره که دندون جمع کنه واسم. هربار هم دکتره ازش میپرسه پس خودش کجاست. چند روز پیش که صبح اومدم خونه رفتیم دندونارو بگیریم، دکتره پیشنهاد داد تابستون برم کنارش بایستم :) خیلی تو فکر این بودم که یه جایی رو واسه رفتن پیدا کنم، دیگه خودش پیدا شد..

امتحان فردا هم کیسه. کیس میدن بیماری با فلان مشخصات و این عکس، تشخیصش چیه، تشخیص افتراقی بذارید و نحوه ی درمان و دارو و اینا.. 

باورم نمیشه فردا دیگه تمومه😅 و اینکه شنیدم ترم هشت خیلی خیلی سنگین تره :| سال چهار توی دانشکده ی ما واقعا کشندست :|||

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

۲۶۳.جراحی عملی

امتحان فردا امتحان خاصیه. توی اسکیل لب بیمارستان برگزار میشه و الکترونیکیه. بیستا سوال هشت گزینه ایه که هر سوال چندتا جواب درست داره. اگه غلط بزنی نمره منفی داره، نمیتونی گزینه ای که زدی رو حذف کنی یا بری سوالای قبل یا بعد. اگه گزینه ای رو بزنی که منجر به فوت مریض بشه دیگع نمیتونی امتحانو ادامه بدی. ضمنا بردن کتاب مجازه!!! منم درس نخوندم :| هیچی دیگه. خدا به خیر بگذرونه.

امروز یه مکالمه جذاب داشتم و یه نتیجه گیری شخصی خاص که یادم باشه بعد ازش بنویسم. همین

۳ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان