وب نویسی هرکسی یه عمری داره. من چهار سال پیش شروع کردم، توی این چهار سال دوستایی پیدا کردم که خیلیاشون مجازی نموندن و واقعی شدن و چه بسا خیلی نزدیکتر از دوستای قدیمیم.. کلی تجربه های جذاب داشتم و البته تجربه های منفی.. کنکور دادم، دانشجو شدم، علوم پایه دادم و کلی از لحظاتمو باهاتون شریک شدم. تو این بلبشو دل سپردم حتی.. بارها خواستم برم و نرفتم. ولی این بار فرق میکنه. این بار نه اتفاق خاصی افتاده نه از کسی دلخورم نه قصد عوض کردن وب دارم و نه هیچ چیز دیگه.. فقط حس میکنم دیگه عمر وب نویسی منم تمومه..
شبا که میرسم خونه انقدرررر خسته ام که فقط میتونم بخوابم، حتی فرصت باز کردن پنل وبمو هم پیدا نمیکنم. دوست دارم بنویسم ولی واقعا فرصتش نیست.. دوست داشتم خیلی از تجربه های جدید دانشجوییمو باهاتون شریک بشم ولی متاسفم که فرصتشو ندارم.. و اینکه بنظرم اینستا اصلا جایگزین مناسبی برای وب نیست وگرنه حتما ازش استقبال میکردم..
همین :-)