تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

120. نمیدونم

وب نویسی هرکسی یه عمری داره. من چهار سال پیش شروع کردم، توی این چهار سال دوستایی پیدا کردم که خیلیاشون مجازی نموندن و واقعی شدن و چه بسا خیلی نزدیکتر از دوستای قدیمیم.. کلی تجربه های جذاب داشتم و البته تجربه های منفی.. کنکور دادم، دانشجو شدم، علوم پایه دادم و کلی از لحظاتمو باهاتون شریک شدم. تو این بلبشو دل سپردم حتی.. بارها خواستم برم و نرفتم. ولی این بار فرق میکنه. این بار نه اتفاق خاصی افتاده نه از کسی دلخورم نه قصد عوض کردن وب دارم و نه هیچ چیز دیگه.. فقط حس میکنم دیگه عمر وب نویسی منم تمومه.. 

شبا که میرسم خونه انقدرررر خسته ام که فقط میتونم بخوابم، حتی فرصت باز کردن پنل وبمو هم پیدا نمیکنم. دوست دارم بنویسم ولی واقعا فرصتش نیست.. دوست داشتم خیلی از تجربه های جدید دانشجوییمو باهاتون شریک بشم ولی متاسفم که فرصتشو ندارم.. و اینکه بنظرم اینستا اصلا جایگزین مناسبی برای وب نیست وگرنه حتما ازش استقبال میکردم..

همین :-)

۱ نظر ۰ موافق ۱۲ مخالف

119. برررف

اینجا یه عااالمه برف اومده ^_^ و اصفهان با بیست کیلومتر فاصله ی ناقابل خیلی کم. در نتیجه امتحان فردا که کنسل نمیشه ولی من به امتحان نمیرسم :| هیچ اژانسی هم حاضر نیست تو این برف منو ببره تا دانشگاه. واقعا نمیدونم فردا رو چیکار کنم.. احتمالش زیاده به امتحان نرسم!

۲ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

118. نمره ^_^

نمره ها رو دارن دونه دونه میزنن و برخلاف تصورم به جز فارما و یه درس دیگه که کلا رنج نمره ها خیلی پایین بود، راضی کننده بود. و جالبه که به نسبت کسایی که از نمره هاشون خبر دارم نمره هام خیلی بیشتر از بقیه شده. نمیگم خیلی خوب شده ولی راضیم.. بنابراین ترم دیگه بیشتر میخونم ^_^

جالبه که درسایی رو که فکر میکردم میفتم رو هم بالای شونزده شدم. الان تقریبا بدترین نمره ها رو زدن. فقط نمره اون درسایی مونده که مطمئنم خیلی خوب میشم. و البته پروتز که نمیدونم چی میشه :| 

۳ نظر ۱۲ موافق ۰ مخالف

117. شمارش معکوس

1. شمارش معکوس پایان امتحاناته. فقط یکی مونده اونم کنترل عفونت. امروز هم دو تا نمره اومد. جفتش 17 :||||| فکر میکردم بیست میشم یهو شده این. کلا همیشه نمره ها سه چهار نمره کمتر از حد انتظار ادم میشن..

2. اون پسر داروئه که میومد دایرکتم، یه پست قدیمی تو اینستاش هست. کلکسیون شمشیر و قمه و چاقو داره :||||||||| همین دیگه. خواستم در جریان باشید چه ادمایی به پست من میخورن :|||||| کل پیجش یا عکس تتوئه، یا مشروب یا چاقو و قمه :||||| 

حالا اینکه این مدل ادما چه نکته ی جذابی تو وجود من میبینن خودش میتونه موضوع یه پایان نامه باشه حتی!

3. تا حالا چند بار اتفاق افتاده که مثلا یه استادی خواسته نمره اضافه کنه بعد یکی رفته کلی شکایت و اعتراض که حق نداری نمره بدی. امروز تو گروه کلاسی با یکی ازون ادما دعوا شد سر این رفتارا.. بعد وسط دعوا یکی از بچه ها یکی از پیامای اون شخصو فروارد کرد. گفته بود یه جوری با استاد فلانی حرف زدم که عمرا نمره اضافه کنه. خیلی خوبه که چهل نفر میفتن. بخش خلوت میشه! :||||||| انقدرررر با دیدن این جمله فشار عصبی بهم وارد شد که خدا میدونه.. درکشون نمیکنم.. اخه استریت هم هست. نمیتونم بگم میخواد از بقیه جلو بزنه که استریت بشه.. کلا درکشون نمیکنم.. 

4. دیگه وارد ترم شیش شدیم. تازه نصف شده! سه سال دیگه مونده.. و اینکه این ترم قراره واسه اولین بار مریض داشته باشیم ^_^

هیچ وقت فکر نمی کردم با "ی" هم یونیت نباشم. چه برسه به اینکه کلاااا توی دو تا روتیشن متفاوت باشیم.. چقدر یهو همه چیز زیر و رو میشه..

5. خیلی خسته ام. خیلی..

حس میکنم تو وب نویسی یه اشتباه خیلی بزرگ کردم که متاسفانه دیگه اصلاح کردنش در توانم نیست.. 

۴ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

116. خاطرات..

بعضی وقتا خیلی بی دلیل یه تصاویری از گذشته جلوی چشمم میاد.. بعضیاش انقدررر محو و دوره که شک میکنم واقعا اتفاق افتادن یا تصورات ذهنیمه.. بعد به خودم میگم تو واقعا فلان کارو هم کردی لعنتی؟؟!! فلان حرفو هم زدی؟! توی هفده، هجده سالگی جسارت و کله خرابی وحشتناکی داشتم که نه الان و نه هیچ زمان دیگه ای نمیتونم اونقدر ریسک پذیر باشم.. باورم نمیشه این من محافظه کار امروز که یه دیوار دفاعی بتنی دورش داره، یه روزی اونقدر بی پروا بوده.. واقعا الان دل انجام دادن هیچ کدوم از کارای اون سالا رو ندارم.. البته که سال هاست ادرنالین خونم تا اون حد بالا نرفته و هیچ کار هیجان انگیزی انجام ندادم، ولی حقیقتا اون حجم از بی عقلی هم خیلی بده :-))))))))


پ ن: آلبوم جدید چارتار رو شنیدید که چقدر دلبره؟! ^_^

۳ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

115. شب امتحان

قبلنا واسم سوال بود که بقیه چطوری میتونن شب امتحان تا صبح بیدار بمونن ولی من هشت شب خوابم میاد.. الان فهمیدم دلیلش چیه. وفتی یه نفر پنج صبح بیدار نشه، تازه ظهر هم بخوابه، خب معلومه شب خوابش نمی بره :|||| ولی اونی که از پنج صبح بیداره،9 شب خوابش میاد مسلما. الان یکی دو هفتست که ظهرا خونه ام و با اینکه خوابم نمیاد ولی به زور ظهرارو میخوابم. در عوضش شب به راحتی تا هر ساعتی میتونم بیدار بمونم..

۰ نظر ۲ موافق ۱ مخالف

114. زندگی

خیلی وقتا این حرفو از خیلیا شنیدم که مثلا چرا فلان کلاسو میری در صورتی که اصلا ربطی به تو و رشتت نداره. یا مثلا شنیدم که گفتن اگه فلانی همین قدری که کتاب میخونه درس میخوند الان نمره هاش فلان بود و ... خب راستش من دیدم نسبت به زندگی یکم فرق میکنه. به قصد رقابت با بقیه یا مدام هول زدن واسه مرحله ی بعد زندگی نمی کنم. من فقط دلم میخواد جوری زندگی کنم که وقتی توی چهل یا پنجاه سالگی به عقب نگاه کردم، به معنای واقعی کلمه "زندگی" کرده باشم و ازش نهاااایت لذتو برده باشم. اینکه بعضیا معتقدن زندگی همش رنجه و ادم باید خودشو انقدر عذاب بده رو قبول ندارم. مگه ادم چند سال زندست که بخواد خیلی لذتا رو از خودش دریغ کنه؟! هیچ وقت نشده که مثلا فکر کنم فلان کار چقدر جذابه و نرم دنبال یاد گرفتنش. دلم نمیخواد هیچی واسم مثل ارزو و حسرت باشه. ادم پنجاه شصت سال وقت داره دیگه. پس چرا کارایی رو نکنیم که حالمونو خوب میکنه؟

بارها و بارها ادمایی رو دیدم که از خورد و خوراک و لباس و زندگی راحت میگذرن که فلان سرمایه گذاری خاصو انجام بدن. یا مثلا از زندگیشون لذت نمی برن ولی حساب پس انداز پرپولی دارن. خب راستش ما هیچ وقت سبک زندگیمون این شکلی نبوده. نمیگم کدومش خوبه یا بد. فقط مسئله تفاوت سبک زندگیه. مامان و بابای من همیشه شیوه شون این بوده که ادم باید تا میتونه هوای خودشو داشته باشه. شیک بپوشه، پول خرج خودش بکنه، سفر بره. خیلی وقتا درامدمون چندین برابر دیگران بوده ولی موجودی حساب بانکیمون نه! چون همیشه نظرشون این بوده که پولی که خرج خودت نکنی پس فایدش چیه؟! اخه مگه ادم چند سال زندست؟!

بابام همیشه میگه هیییچ وقت واسه پول دراوردن سر کار نرو. اگه یه روزی فکر کردی از کاری که انجام میدی کیف میکنی و لذت میبری انجامش بده. ولی واسه ی پول نه.. 

ممکنه خیلیا بنظرشون این مدل زندگی احمقانه و غیرمنطقی بیاد. ولی خب تهش مهم اینه که هرکسی چقدر حالش با خودش و زندگیش خوبه.. 

۷ نظر ۱۰ موافق ۰ مخالف

113. هنوز سه تا امتحان مونده :|

امتحان امروز خیلی خوب شد خداروشکر.. ولی فکر کنم یه دونه غلط زدم. حیف شد :-(

کلا نمره های کارنامه من خیلی خیلی متغیره. هر ترم از دوازده تا بیست، همه چی توش پیدا میشه :-)))))))

امتحان بعدی هم ENT (گوش و حلق و بینی) ئه. انقدررررر استاد این درس و مدل درس دادنش جذاب بود که من همش فکر میکنم من اگه پزشکی میرفتم، دلم میخواست واسه تخصص ENT بخونم.. توی رشته ی ما نزدیکترین رشته به ای ان تی، جراحی فک و صورته که بنظر من اونم خیلی خیلی جذابه احتمالا. ولی خب سختیش با بقیه رشته های تخصص، حتی صدمی قابل قیاس نیست..

از سه تا امتحان باقی مونده فقط نگران پروتزم. اینکه قراره چهل درصد کلاسو بندازه، حجم امتحان فوق العاااده زیاده و فقط هم یه روز وقت داره. با اینکه امتحانش فقط چهار نمره داره، ولی اگه حدودا کمتر از سه و نیم بشم میفتم و اون شونزده نمره دیگه هرچقدر هم که خوب باشه پاس نمیشم. کل زحمتای این ترمم به فنا میره. خدا خودش کمک کنه فقط :-(

۴ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

112. گردن درد :||||

کسی که گردنش درد میکنه باید بره ارتوپد یا مغز و اعصاب؟! چیزی که عصبی نباشه دلیلش، بخاطر فشار فیزیکی باشه مثلا..

۷ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

111. چرا واقعا؟!

واسه رادیو خیلی خیلی خیلی خونده بودم و واقعا فکر میکردم نمرم خیلییییی خوب میشه. الان نمره ها اومده، پاس شدم ولی افتضاح محضه. چرا واقعا؟! واسه میانترمش هم خیلی خوندم و فکر میکردم نمرم خیلی خوب میشه ولی نشد :|||||

۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان