تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۱۵۷. بخدا که مجبور نیستید اینجا رو بخونید.

امروز سه تا کامنت مشابه گرفتم و واقعا بابتش عصبانیم. لازم دیدم یه چیزی رو خیلی واضح بیان کنم. من نه کنکوریم نه ۱۸ سالمه نه کار عقب افتاده ای دارم نه درس نخونده ای دارم و نه هیچ چیز دیگه. یه ادمیم که تکلیف زندگیش مشخصه، به کارام میرسم، درسامو به وقتش میخونم، کلاسامو میرم، کتابامو میخونم، فیلم میبینم، ساز میزنم و هر کار دیگه ای که هرکسی ممکنه تو زندگیش فقط به یکی دو تاش برسه، همشو همزمان پیش میبرم.دیگه بعد بیست و چند سال زندگی، روند زندگیم مشخصه.مسلما تو این سن یه سری ادما ممکنه یه سری پیشنهاداتی بهم بدن، ممکنه من از کسی خوشم بیاد و ممکنه حتی یه روز تصمیم بگیرم وارد رابطه شم. واقعا لازمه بابتش به شما جواب پس بدم؟! بنظرتون بابت اینکه اتفاقایی که واسم میفته رو بخوام توی وب خودم بنویسم باید از کسی اجازه بگیرم؟! مجبورید اینجارو بخونید؟! 

عزیزان کنکوری! من سال کنکورم نه گوشی داشتم نه اینترنت. نه یه هفته قبل کنکور توی وب بقیه دنبال شیوه های درس خوندن. من اردمو ریختم الکمم اویختم.به وقتش هرکاری لازم بوده کردم و الان رو تایم استراحتم میدونم‌. البته حتی اگه غیر از ااین بود هم مجبور نبودم بابتش به کسی جواب بدم. اینکه من همش پستام درمورد کراشه خب باشه.دلم میخواد اینطوری بنویسم، سوژه دیگه ای ندارم، حرف دیگع ای ندارم بزنم. اقا اصلا در بدترین حالت ممکن اینه که دغدغمه!!!! خب؟! مجبور نیستید اینجارو بخونید. این برای هزارمین بار.. من قول ندادم اینجا مطالب فوق فاخر بنویسم! من ادم سطحی و خاله زنکی هستم.اوکی؟!

۷ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

۱۵۶. سی تیر ۹۷

خب امتحان جامعه نگر هم تموم شد. شنبه پارسیل دارم که خدا خودش به خیر بگذرونه فقط!

دوباره یکی دیگه دیروز اومده بود ناشناسم. اول گفت تو چطوری میتونی انقدر تو دل برو و جذاب باشی؟! بعد تهش یه جوری شد که بهم میگفت خودشیفته و هیتلر و اینا!بهش میگم نه به اون پیام اول نه به اینا.میگه چرا نمیفهمی یکی ممکنه با همین اخلاقا هم دوستت داشته باشه؟! بعذ یه جا بهش گفتم خیلی پررویی. گفت نگو.پس فردا میای کنار خودمون مطب میزنی شرمندگیش میمونه واست.اخر سر هم گفت الان بیمار نداشتم گفتم بیام یه سری به این یکی بیمارمون بزنم!!حدس میزنم هرکی هست داره این سناریوهارو میچینه که نفهمم کیه.ولی دارم میمیرم از فضولی که کیه.نمیدونم همون ادم اون روزیه یا نه.گاهی هم شک میکنم همون همکلاسیمه که بهش نه گفتم.نمیدونم..

۰ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

۱۵۵. اینم تموم شد

خب بالاخره تشخیص عملی هم تموم شد.هم امتحان تئوریش و هم امتحان عملیش. امتحانای عملیم دیگه تموم شدن خداروشکر. استرسشون زیاد بود.نمره ی پاتو هم اومد.خیلی خوب شدم ولی حیف که میشد بیست باشه.بریم واسه امتحان جامعه نگر..

دیروز تشخیص واقعا حوصلمو سر برده بود ولی الان خیلی خوبم ^_^

پ ن: به دوستم میگم بنظرت چرا جواب نداد؟!میگه خب تو زدی طرفو ترکوندی و با خاک یکسان کردی.دیگه چی داشته که بگه؟!راست میگه ولی اون یه عذرخواهی بهم بدهکاره..

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۵۴.یهو دلم گرفت..

بعد از یک روز که از سین کردن پیامم میگذشت بالاخره جواب داد. چه جوابی؟! مخلصم،ارادت!

همین.. بعد از چهااار سالی که منتظرش موندم فقط همینو گفت.انتظار داشتم حداقل عذرخواهی کنه بابت همه ی این سالا.. دلم گرفت ولی بیشتر از قبل خوشحال شدم بابت اینکه تمومش کردم و بابت حرفایی که بهش زدم تا بدونه اگه این همه مدت به روی خودم نیاوردم،از احمق بودنم نبود.کاش زودتر این کارو کرده بودم.البته که فرق چندانی نداشت.فقط دلم گرفت از اینکه جوابم توی دو تا کلمه خلاصه شد.لایقش نبود.واقعا نبود..

پ ن:خیلی خیلی مرسی از همه ی کسایی که واسه پست قبلی خواستن کمک کنن.یه دوستی زحمتش رو کشید.یک دنیا ممنون از محبت و معرفتتون..

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۵۳.خیلی فوری!

دنبال یه نفر میگردم که تا فردا شب واسم اسلاید بسازه.اسلایدا از قبل مشخصن،فقط باید کپی پیست بشن و یکم ظاهرش مرتب شه. اگه کسی رو میشناسید بگید لطفا.قیمت پیشنهادیتونم بگید.مرسی

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

۱۵۲.تمام..

چهار سال تمام بنظرم زیباترین و جذاب ترین ادم دنیا بود.با هم توی رابطه نبودیم،همدیگرو نمیدیدیم و حتی حرف هم نمیزدیم.ولی یه جایی از زندگی همدیگه بودیم شاید.شایدم نه.امروز صبح حس کردم که دیگه دوستش ندارم و نمیخوامش.هیچ وقت فکر نمیکردم همچین روزی برسه ولی همونطوری که خودم چهار سال پیش پیشقدم شدم و گفتم دوستش دارم،الانم خودم گفتم که همه چی تمومه.هرچی چهار سال تو دلم مونده بود رو گفتم و تمام.نه اشک ریختم،نه ناراحتم و نه هیچ چیز دیگه.فقط احساس سبکی میکنم.

خدایا مرسی بابت همه چی.گذر زمان معجزه میکنه.پارسال در نهایت درد میگفتم خدایا چطوری ازش بگذرم و الان به سادگی ازش گذشتم.همین

بالاخره تمام..

۰ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۵۱.تنفر!

هیییییچ وقت فکرشو نمیکردم یه روزی اینو بگم، ولی با همه ی وجود، همه ی همه ی وجود ازت متنفرم. همین.. تو بی لیاقت ترین ادمی بودی که توی زندگیم دیدم. قبلنا دلم میسوخت که به چیزایی که خواستی نرسیدی،ولی الان بنظرم لایق هیچ کدوم نبودی که بهشون نرسیدی.. 

زیبایید اما خالی هستید.برایتان نمی شود مرد..

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۵۰. کراش طور!

۱. خب اون پسر داروسازه که گفتم اومد تلگرامم و یه کلیپ از مسیح علینژاد فرستاد. دو سه تا جمله درمورد کلیپ حرف زدیم و همین. دیگه هم هیچ پیامی نداد. حرف خاصی هم زده نشد. شایدم قصدش فقط رفاقته. نمیدونم..

۲.اون پسره بود که گفتم گفته چرا تو مثل بقیه استادای اندو خوشگل نیستی و فلان.. محاله یه جایی منو ببینه و نیاد باهام حرف بزنه حتی به قیمت پرسیدن یه سوال بی ربط. کلا خیلی تو فک و فیس دختراست ولی مشکوکه در کل.

۳.یادتونه وقتی روی اون سال بالاییه کراش داشتم هررررووووز و همه جا میدیدمش، خب از وقتی دیگه روش کراش ندارم انگار غیب شده. دیگه تو دانشکده ندیدمش😂 قانون جذب که میگن همینه😅

۴.یکی از پسرای کلاس هست که تازه به کلاس ما اضافه شده. بعد این اومد منو فالو کرد. همش به دلایل بیخودی میومد دایرکت و چرت و پرت میگفت.[«ر» صمیمی ترین رفیق دانشگاهمه که البته پسره] به ر گفتم فکر کنم فلانی رو من کراش زده به این دلایل. البته شایدم اشتباه میکنم. بعد چند روز که تولدم بود، پسره به ر گفته بود بیا بریم به خانم فلانی تولدشو تبریک بگیم. اونم گفته بود وقتی اومد میریم. بعد شبش ر رفته بود پی وی پسره و گفته بود چرا نیومدی بریم تبریک بگیم؟! پسره هم گفته بود که خب تو رفته بودی و فلان‌. اینم بهش میگه خب تو برو پی ویش تبریک بگو. دوباره شب میره بهش میگه رفتی تبریک بگی؟! میگه نه‌. بعد پسره میگه خب حالا تو چرا انقدر پیگیری؟! ر هم میگه اخه میخوام سر و سامونت بدم!!!! 😂😂😂 اونم میاد طاقچه بالا بذاره میگه نه من خودم سر و سامون دارم 😂😂😂😂. دیگه از اون روز محاله که ما سه تا توی یه مکان باشیم و ر جلوی خودش یه تیکه نندازه😂😂😂😂. یعنی یه کاری کرد که مجبور شدم انقدر با پسره بد برخورد کنم که توهم نزنه من رو اون کراش زدم!!!😐 قشنگ این ابله این حسو القا کرده بود که انگار من رفتم بهش گفتم توروخدا برو مخ فلانیو واسم بزن😂. تازه اونم کلی واسم ناز کرده که نههه! خلاصه اینکه اگه خواستید دهن خودتونو سرویس کنید این حرفارو به رفیقای پسرتون بزنید😂.

۵. یکی اومده ناشناس داده که فلانی، اگه یکی دوستت داشته باشه باید چیکار کنه؟! منم گفتم اگه منو بشناسه مطمئنا میدونه که باید بیاد مستقیما بگه و صریحا هم جوابشو بشنوه. گفت مثل اینکه خودتو نمیشناسی چون یه جوری برخورد میکنی که کسی جرئت نداره بهت نزدیک شه. گفتم خب اگه من انقدر ترسناکم چرا کسی باید از من خوشش بیاد؟! گفت so beautiful,so dangerous. 

هرچی سعی کردم بفهمم کیه نگفت. گفت منو نمیشناسی. من از روی نوشته های توییتر و وب و اینا میشناسمت. بعدش گفتم نه. گفت قصدم رفاقت و تبادل اطلاعاته. گفتم نه‌‌. گفت اگه بگی اره زندگی یه نفرو ازین رو به اون رو کردی و این چرت و پرتا. (ملت انقدر پررو شدن که انتظار دارن بخاطر جذاب شدن زندگیشون بهشون اوکی بدی!) بهش نه قطعی گفتم و اونم رفت پی کارش ولی حس میکنم یه اشنا شاید از بچه های دانشکده بود. چون کسی که فقط منو از نوشته هام بشناسه نمیاد بگه نمیشه بهت نزدیک شد! حیف نفهمیدم کیه..

۶. ترم یک بودم فکر کنم. بهم گفت میخوام فلان کارو کنم (یادم نیست چی) تا بعد بتونم برم به مامانم بگم میخوام ازدواج کنم و خانومم دکتره! چقدرررر این جمله توی اون زمان واسم بار معنایی و احساسی خاصی داشت. من تو هیچ سنی و هرگز مشتاق و موافق ازدواج نبودم. ولی تو اون برهه ی زمانی احساسم این بود که دلم میخواد همه ی عمرم کنارم داشته باشمش!

۱۰ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۴۹. در روز امتحان اندو و پاتو بر ما چه گذشت!

دیروز رفتم به خیال خودم یه کفش خیلی راحت خریدم که امروز خیلی سرعتی بتونم عمل کنم :))) فقط میدونم پامو که از خونه بیرون گذاشتم گفتم شت. دهنت سرویسه‌. تمام روز با قدمای میلی متری جا به جا شدم و از شدت درد هنوزم دارم زمینو گاز میزنم. پاهام از چندین و چند نقطه عمییییق زخم شدن و به عبارتی کنده شدن!

امروز قبل امتحان یکی از پسرا اومد گفت میگن اون لحظه ای که میگه امتحان شروع شد و همزمان همه توربینا به صدا درمیان، اون لحظه خود قیامته. لعنتی وقتی گفت شروع کنید واقعا خود خود قیامت بود :)))))) تا چند دقیقه درگیر این بودم دستمو رو کدوم نقطه تکیه بدم! همینقدر هول و تباه! تازه همینطوریش هیچی از توی اون یه ذره اینه پیدا نیست، باید شیلد هم بزنی :| دو سه تا استاد هستن. دو سه تا استادی که تو کل تاریخ دهن سرویس کن تر و گیر بده تر ازشون پیدا نمیشه. بعد هر مرحله که میبری نشون میدی همشون باید نظر بدن و روی یه نمره به توافق برسن! استاد وسط میزا قدم میزد و میگفت خانم دکتر، واسه فلانی منفی بذار. فلانی منفی، اون یکی منفی. اگه کسی یه لحظه ماسکشو میداد پایین یا شیلدشو میداد بالا، یا مثلا اگه کمرش یا گردنش حین نشستن خم میشد منفی میگرفت. واسه اینکه وایتکس حین کار رنگ شلوار و کفشمو نبره، روی پام کاور پهن میکنم. وسط کار یهو دیدم یکی کاورو از روی پام زد کنار، نگاه کردم دیدم استاده! میخواست اتیکتمو ببینه. یهو گفت خانوم دکتر، واسه خانم میم مثبت بذار! پوزیشنش خیلی خوبه! ^_^ بعد امتحان دقیقا سوال بقیه این بود که چطوری ممکنه ادم از کسی که فقط منفی میده، مثبت بگیره!!!

سیستم اینطوریه که هرکی نفر اول تحویل بده، نیم نمره اضافه میگیره. تو مرحله اخر کار میخواستم سرعتی کار کنم تا نفر اول شم ولی به خودم گفتم بیخیالش. کارتو با کیفیت انجام بده، نیم نمره اضافه رو بهش فکر نکن. فکر کنم با کمتر از پنج دقیقه اختلاف نسبت به نفرای اول تحویل دادم. با این تفاوت که نفر اول، نمره ی کامل مرحله اخرو نگرفت ولی من وقتی تحویل دادم اول خانوم دکتر دید گفت وای چقدر خوبه! بعد گفت اقای دکتر ببینید چه شیپ و ابچوره ی خوبی داره! اقای دکتر هم دید و گفت خیلی خوبه و نمره ی کاملشو داد ^_^ بعد گفت اره. میم  بچه ی خوبیه :))) [فقط کسی که این استادا رو بشناسه میتونه درک کنه که هر چند قرن یک بار ممکنه با این لحن از کار کسی هرچند همینقدر جزئی تعریف کنن] و خب فقط خداروشکر.. نه واسه نمره چون هیچ وقت دغدغم نبوده. واسه اینکه حتی تو شرایط استرس هم کارمو با بهترین کیفیتی که در توانم بوده انجام دادم و چه خوب که منو با کار خوبم شناختن..

و اما امتحان پاتو. هشت نمره از امتحان تشخیص لام بود که باید نوع ضایعه یا تومور یا کیست رو تشخیص میدادی که خب همه میگفتن قسمت سختش اینه. قسمت دومش هم دو تا کیس چهار نمره ای بود. شرح حال میداد که بیماری با فلان نمای بالینی و گرافی مراجعه کرده و حالا شما روش تشخیص بذارید. و نکتش اینجاست که عییین نمونه سوالایی بود که توی اسلایدا بهمون داده بودن و من تباه اون شب نرسیدم با دقت بخونم. یه کیس رو بلد بودم و اون یکی کیس رو خیلی از سوالاشو یادم نبود. اون قسمتی که همه رااااحت نمرشو اوردن من بد دادم! و چقدرررر بابتش حرص خوردم. ولی اون قسمتی که واسه بقیه سخت بود و تشخیص لام بود، همه رو با نگاه اول و زیر پنج ثانیه تشخیص میدادم.

تعریفم از خودم کسیه که کارش خوبه، خیلی هم خوبه. ولی زمان و شایدم حوصله درس خوندن نداره😅. موقع درس خوندن فقط تا اون زمانی میخونم که حس کنم خوب بلدم، نه اون زمانی که همه جزئیات امتحانی رو حفظم. از خودم ناراحتم که نمره هایی که میتونن براحتی بیست باشن رو دارم با نمره های کمتر عوض میکنم. همچنان میگم نمره مهم نیست ولی ادم از خودش شاکی میشه وقتی چیزای ساده ای که همه نمرشو میارنو راحت از دست میده. سعیمو میکنم که بهتر شه حتما..

لعنتی اندو خیلی جذابه.. ^_^ رومخ ترین قسمت واسه همه تبدیل شده به کراش من :)))

۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۴۸. و بالاخره امتحان اندو :)

نمره ی کامل شدم ^_^

۸ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان