تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۱۸۰. کابوس..

ظهر وسط کتاب خوندن خوابم برد. بازم کابوسشو دیدم.. لعنتی هفت سال مگه کمه؟! چقدر دیگه باید بگذره تا فراموش شه؟!سال هاست کابوس روز و شبمه..

چند روز پیش اتفاقی گذرم افتاد به اونجا. کل بدنم یخ کرده بود، احساس خفگی بهم دست میداد و اصلا حال خوبی نداشتم. کاش هیچ وقت پامو اونجا نمیذاشتم.. کاش هیچ وقت اون شماره رو‌ نمیگرفتم. کاش هیچ وقت مامانم اجازه نمیداد. کاش اون وقتا یه کم گرگ میبودم.. نه چشم و گوش بسته..

۸ موافق ۰ مخالف

۱۷۹. آنچه گذشت!

۱. حدودا پنج روز شمال بودیم. هوا به شددددت گرم و مرطوب. خوش گذشت خیلی.. از مزایای این سفر هم میتونم به این اشاره کنم که اصلا با خودم شال و مانتو نبردم و نپوشیدم. توی کل سفر، توی شهر، خارج از شهر و همه جا فقط و فقط تیشرتای استین کوتاه پوشبدم. البته موهای کوتاه و استایل شبه پسرونم باعث میشد خیلی توی چشم نباشه ولی به هرحال بسیااااار تجربه ی جذابی بود. انصافا ظلمه ادم توی این گرما خودشو این همه بیخودی بپوشونه.

۲. اندو کنسل شد و تابستون رو کامل ازادم. اون موقع ناراحت شدم ولی الان خوشحالم که کنسل شد و تابستونمو میتونم استراحت کنم.

۳. پایانترم فرانسه‌م رو دادم و خیلی هم خوب شد. فقط توی امتحان یه سری غلط املایی داشتم :| و البته یکی دو تا اشتباه جزئی توی صرف فعلا. کلاس موسیقیم رو‌هم رفتم و استاد کاملا راضی بود ^_^. آموزشگاه رانندگی هم ثبت نام کردم و از هفته بعد شروع میشه. بزودی هم کلاس رقص ثبت نام مبکنم احتمالا.. الانم صبح تا شب خودمو با کتاب خوندن خفه میکنم :))))

۴. راهنما: ر پسره و الف و ب دخترن. اوکی؟! حروف رو هم رندوم گذاشتم که یه وقت اشنا پیدا شد به فنا نرم😂

یادتونه گفته بودم یه دوستی دارم که دختره و گفته یکی از دخترای کلاس عاشقش شده و به عبارتی اون دختره ظاهرا همجنس گراست؟! خب اسم دوست منو میذاریم الف و اسم اون دختره رو ب! ر هم رفیقمه. که سه سال پیش دوس پسر الف بوده و چون پلیس با هم گرفتشون و دردسر شد و اینا .. کات کردن.

اون روزی یه نفر به طور ناشناس به ر پیام داده بود که بیا مردونه حرف بزنیم. این چه کاریه که با دخترای! کلاس کردی!! هوسه یا چی! ناموس من الان ازت خاطره ی بد داره!!! بعد ر واسه من اسکرین فرستاد. تنها گزینه ای هم که هردومون بهش شک کردیم ب بود. شک که نه تقریبا مطمئن بودیم. بعد من رفتم به الف گفتم ببین فلانی اومده داره تهدید میکنه شما چرا با ناموس من بودید و فلان. ناشناسه و ادای پسرارو درمیاره ولی قطعا فلانیه. بعد الف هم کلی شوک و تعجب که چطوری ممکنه و اخه چرا باید همچین کاری کنه و ... ر هم که مطمئن بود این همون دختره‌ست بهش گفت خانم فلانی با اکانت خودت بیا تا درموردش حرف بزنیم. ناشناس نمیشه! انقدر به دختره جواب نداد که با اکانت خودش اومد گفت دست از سر فلانی بردار. از طرف دیگه منم که به الف قضیه رو گفته بودم، اونم به دختره گفته بود چرا همچین کاری کردی و اینا. دختره که اولش کلی تهدید کرده بود و ابن حرفا تهش افتاد به عذرخواهی و غلغلط کردن. بعد زنگ زد به من که من هیچ وقت فکر نمیکردم ر بیاد به تو بگه و تو بری به الف بگی. من شنیدم سه سال پیش ر به زوور!!! الف رو بوسیده و همتون سکوت کردید و چیزی نگفتید!! تو که فمنیستی چرا! کلا حرفش این بود که انگار پسره به زور به دختره تعرض کرده و ما همه سکوت کردیم!!!! درصورتی که بعد کات کردن هم اون دو تا سه سال با هم رفاقت داشتن. خلاصه که انقدر پشت تلفن بحث و دعوا کردیم که با اینکه من تو مهمونی بودم تهش داشتم با صدای بلند داد میزدم. ابله میگفت میرم از همتون شکایت میکنم که تجاوز شده و سکوت کردید!! لعنتی دختره به میل خودش یکیو بوسیده. تو چی میگی بعد سه سال؟! فازت چیه روانی؟! خب تهش تلفنو قطع کردم، بهش پیام دادم کاری باهات نداشتم ولی بابت ابروریزی ای که تو مهمونی شد یه دهنی ازت سرویس کنم که.. بعد بلاکش کردم. بعدش با صدتا شماره زنگ زد و کلی التماس ر رو کرد که بگو از بلاکی درم بیاره تا عذرخواهی کنم. ر هم گفته بود میخوام ازت به جرم تهدید و تهمت شکایت کنم و ... خلاصه یه بلایی سرش اوردیم که دیگه بی دلیل تهدید نکنه و حرف اضافه نزنه. 

چند وقت پیش گفتن الف رفته یه واحد از خونه همین دختره رو اجاره کرده و خب عملا با هم زندگی میکنن. به ر گفتم بعد این قضایا الف اگه احمق نباشه دیگه نباید خونه فلانی زندگی کنه. دیروز رفتم دیدم الف منو از همه جا بلاک کرده😐😂 اینم از عواقب روشنگری 😅


فعلا همینا :)

۷ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

۱۷۸. بازم امتحان؟!

وبلاگ حکم اون رفیقی رو داره که ادم وقت سختیا یادش میفته!

گفتم یه وقت زشت نباشه فردا امتحان داشته باشم و امشب پست نذارم؟! :)))) فردا امتحان فرانسه دارم و عملا قراره همشو صبح بخونم! همین..

۴ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۷۷. ذوووق!

رادیو عملی ۱۹.۵ شدم و من و این همه خوشبختی محاله! اون نیم نمره هم مال بی دقتی امتحان ایستگاهیمه. همینکه خفن ترین و سخت گیرترین استاد رادیو دانشکده یه همچین نمره ای بهم داده باعث میشه الان رو ابرا باشم. دکتر جان عاااشقتم 😍😍😍

۴ نظر ۸ موافق ۰ مخالف

۱۷۶. ۵۰٪

چشم به هم زدم و سه سال گذشت.. باورم نمیشه که نصفش رفته و دیگه وارد نیمه ی دومش شدم. سال سه با اختلاف زیاااد بهترین سال تحصیلیم بود. از لحظه به لحظه‌ش واقعا لذت بردم. واسه ی پاس کردن نخوندم، واسه یادگرفتن و از سر علاقه درس خوندم. این ترم حتی بیشتر از ترم قبل. واسه ی همه ی درسا رفرنس خوندم حتی اون معدود جلساتی که بعضا استاداش گفته بودن جزوه کافیه. واسه ی بخشای عملیم هم همه ی همه ی توانمو گذاشتم. خیلی خیلی از خودم راضی‌م و چه حسی بهتر از این؟!

قطعا سال چهار رو با انگیزه و توان چندین برابر شروع میکنم :-)

پ ن: نمره ی سیستمیک که میترسیدم بیفتم هم اومد. پاس شدم. و حتی نمرم لب مرز هم نیست. 

۴ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۷۵. و بالاخره پایان امتحانات!

خب امروز بالاخره امتحانا تموم شدن. بعدش به جای جشن علوم پایه ای که برگزار نشد، همگی رفتیم بیرون. زیرانداز و کیک و میوه و شربت و ... بعدش هم با «ر» رفتیم ناهار. درکل نمیتونم بگم خیلی خوش گذشت ولی تنوع بود به هرحال.

یک هفته تعطیلم و از هفته ی بعد دوباره باید برم دانشگاه. اندو رو میرم، خیلی سخت و فشرده‌ست و تابستونم میره ولی میرم. این دومین تابستونیه که استراحت ندارم.پارسال هم علوم پایه بود و میشه سه سال متوالی بی تعطیلات! شهریور هم میخوام برم تهران کنگره اندو.

هفته ی بعد رو میرم سفر. پایانترم فرانسه دارم و کلاس موسیقی.کاش بشه کنسلشون کرد.

یه هفته تعطیلات دارم و حتی یک ثانیشو هم نمیخوام از دست بدم! الانم دارم کلیدر میخونم و روحم پرواز کرده.. 

کامنتارو هم بزودی جواب میدم

۸ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

۱۷۴. رادیو ۲

چرا من سخت ترین قسمتشو گذاشتم واسه روز اخر؟! واقعا هیچی از سی تی اسکن نمی فهمم‌. این همه دری وری چیه اخه!

۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

۱۷۳. اندو!

خب قراره ترم هفت رو تابستون شروع کنیم و اندو خلفی رو تابستون پاس کنیم. هم دلم میخواد تابستون هم اندو داشته باشم، هم بار ترم هفتم سبک میشه. ولی از یه طرف تابستون امسالم هم از بین میره.شرایطی هم که واسش گذاشتن شرایط سختیه.. از اندو نمیگذرم ولی کاش هفته بعد شروع نشه که حداقل یه سفر برم :(

۳ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

۱۷۲. تهوع!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

۱۷۱. همون رمز قبلی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان