تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۳۰۵. کتاب

بعد از چهار سال استفاده از فیدیبو و طاقچه باید بگم که دیگه کتابی ازشون نمیخرم. (مگر در موارد ضروری و استثنا) دیگه به صرفه نیست و قیمتاشون منطقی نیست. با یه اختلاف قیمت جزئی میشه نسخه فیزیکی همون کتابارو خرید.. 

۳ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

۳۰۴. لعنت

لعنت به تو که انقدر جذابی و لعنت به من که کاری ازم برنمیاد!

۲ نظر ۳ موافق ۲ مخالف

۳۰۳. گواهی نامه!

اقا بالاخره قبول شدم 💃💃💃💃💃. از شهریور که امتحان داده بودم دیگه پشت ماشین ننشسته بودم. یه بار توی عید تمرین کردم. این هفته هم دو جلسه با یه مربی خیلی خوب کلاس گرفتم.

صبح رفتم دانشگاه، کلاس هفت و نیم تا هشت و نیم صبحمو رفتم. بعدش اسنپ گرفتم سریع خودمو رسوندم اینجا واسه امتحان. افسر هم خدایی خیلی خوب بود😅. یه دوبل خیلی دقیق هم زدم و بالاخره قبول شدم 💃.

فقط همین یه دونه شنبه خالی رو داشتم. همه میگفتن چرا نمیذاریش واسه تابستون سر فرصت. ولی واقعا دلم میخواست بارش از روی دوشم برداشته شه.

خیلی خوشحالم واقعا 💃خدایا مرسی :)

۳ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

۳۰۲. تنهایی

به سطحی از درون گرایی رسیدم که با اینکه روابط خانوادگی خیلی هم گرم و صمیمانست، آرزو میکردم کاش میتونستم محدود و چه بسا کاتشون کنم.. الان توی اون مرحله ایم که دلم میخواد تنها و مستقل زندگی کنم. الان نه ولی دو سال دیگه شدنیه.. با همه وابستگیام دلم واقعا اینو میخواد.

۱ نظر ۵ موافق ۱ مخالف

۸ اردی‌بهشت ۹۸

در حال گوش کردن جدیدترین آلبوم نامجو ۲۳ ساله شدم..

۱۰ موافق ۰ مخالف

۷ اردیبهشت ۹۸

کتاب نازنینم رسید ^_^

میانترم تشخیص هم نمرم کامل شد :))))) حس میکنم یه ذره دیر استارت خوردم!

فردا امتحان جراحی دارم و هنوز شروع هم نکردم.

ع چقدر پارتنر خوبیه واسه پارسیل!

همینا فعلا :)

خداروشکر بابت همه چی

۲ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

۲۹۹. هدیه تولد طور!

بلیط کنسرت گرفتم واسه خودم و خالم. کنسرت خواننده ی محبوبم و بیایم امیدوار باشیم که اردی‌بهشت جذابی باشه ^_^

پیشاپیش کادوی تولد شد😅😍

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

۲۹۸. جمع بندی سریع!

خلاصه بگم و برم به امتحان فردام برسم.

پارسیل با اشغال ترین استاد دانشکده و دنیا افتادم! پارتنرم شد علیرضا و چقدر خوش اخلاق و خوبه این بچه. ایشالا که این دفعه با پارتنر پروتز مشکل نخواهیم داشت :))))

مهدی رل زده و خب دیگه اینجا نمیاد. بهش گفتم دیگه ازین به بعد خواستی بیای باید دونفره بیای و نظر خودشم همین بود. رفیق پایم پرید و دوباره با ته کشیدن رفاقتا مواجه شدم :( دختره همشهریشه، دانشجوی پزشکی بهشتیه و مثل خودشون مذهبیه و اینا. خوشحالم واسش که یه نفر عین خودشو پیدا کرده ^_^

این دفعه خیلی جدی تصمیم گرفتم سر امتحانا غر نزنم و با اینکه خیلی سنگین و فشرده هستن ولی واقعا بهم سخت نگذشت خیلی. وسواسی شدم و خیلی جدی واسه بیست میرم سر امتحان و بعدش بابت یکی دو تا غلط هم حرص میخورم!!! فعلا نمره ارتو اومده که بیست شدم و سیستمیک که با اینکه امتحان خیلی سخت بود نمرش خوب شد. هرچند میتونستم خیلی بیشتر بشم.

نمره های ارتو عملیم رو دیدم و انقدر حرص خوردم که نگو. اون کارای جلسات اولو ماکس شدم و اگه اون سری انقدر غر نمیردم و مرحله ابکی اخر کارو از سر خستگی سرهم بندی نمیکردم خیلییی بهتر میشد نمره هام. اگرچه الانم اوکیه کاملا.

میخواستم بعد از تموم شدن امتحانام خیلی کوتاه یه سفر دو روزه تنها برم تهران. با مامانم اوکی کردم. بعد شیرازی درونم بهم گفت این همه زحمت فقط واسه دو روز که اونم همش تو راهی؟! اصفهانی درونم گفت میدونی با پول بلیطش میتونی کتاب بخری؟! خلاصه که پشیمون شدم :)))))

فکر کردم چی میتونه خیلیییی خوشحالم کنه؟! اخرین کتاب عباس معروفی که فقط توی آلمان چاپ شده رو واسه خودم سفارش دادم و امیدوارم بزودی به دستم برسه.

از فکر اینکه امسال هم قراره تولدم خیلی تنهاطور بگذره و تازه اون روز امتحان جراحی هم دارم افسرده میشم :(((((

نکته اخر هم اینکه این کراش ما را خواهد کشت :| وقتی میبینمش و انقدر نسبت بهش کشش حس میکنم از خودم بدم میاد..

بقیشم باشه واسه بعد

۱ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان