تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

394. از مزایا!ی قرنطینه

برای غر زدن از قرنطینه و زندگی ای که به هم ریخته و شرایطی که به وجود آورده که غر فراوونه واسه زدن. دوست دارم حالا که بعد از مدتها اینجا رو باز کردم، از خوبیاش بگم. فارغ از اون تایمی که برای کتاب خوندن و فیلم دیدن و ... آزاد شد، قرنطینه درای آموزش مجازی به یه شیوه ی متفاوتو به رومون باز کرد و حداقل من کلی بابتش خوشحالم. تو این مدت حس میکنم اتفاق جالبی توی آموزش دندونپزشکی افتاد. اولش کلی وبینار یک جلسه ای و بعدش هم دوره های جامع آنلاین دندونپزشکی و صد البته با قیمتای زیاد. ولی خب در طرف مقابل هم گروه هایی با n تا عضو از سراسر ایران! شکل گرفت که همه پول روی هم میذاشتن و وبینارارو شرکت میکردن و فیلمشو واسه بقیه ضبط میکردن! و اینطوری شد که ما الان یه آرشیو بسیااار وسیع از خیلی از مباحث دندونپزشکی از استادای مختلف داریم. همه وبینارا و دوره های جامع و حتی لایو های اینستایی که ضبط کردیم. اوایلش خب سهم هرکسی کم میشد. ولی این اواخر سهم دوره های جامع بیشتر میشد ولی من واقعا توی این مدت چیزایی رو یاد گرفتم که هیچ وقت فکرشو نمیکردم یاد بگیرم. فراتر از نکات کلینیکی و چیزایی که کاملا جدید بودن، طرح درمان دادن بود. توی دانشکده، استاد کسیه که بیمار و کاری که باید واسش انجام بشه رو مشخص میکنه. و معمولا این کانسپت که چطور باید طرح درمان بدیم رو پیدا نمیکنیم. یا موادی که هر روز برای کار از پرستار بخش میگیریم، بدون اینکه انواعشون رو بشناسیم و بدونیم که چی باید استفاده کنیم. در کنار اینا هم مباحثی بود که فقط در حد یه اسم ازشون شنیده بودیم ولی الان نمیگم که مسلطیم ولی حداقل باهاشون آشناییم. من که واقعا هیچ وبیناری رو از خودم دریغ نکردم! حتی دوره ژل و بوتاکس هم شرکت کردم :)))) صرفا جهت اشنایی و این حرفا! تو این مدت، همین وبینارا شبیه آخرین رشته های اتصال من با کاری شدن که واقعا دوستش دارم ولی عملا برگشتن به اون وضعیت سابق توی دانشکده و بیمار دیدن داره به رویا تبدیل میشه!

از طرف دیگه، با توجه به تجربه ی مثبت این مدتم از آموزش مجازی و این همه وقت خالی و زندگی بی تنوع، یه کار دیگه ای رو هم شروع کردم که مدتها دلم مییخواست انجامش بدم ولی نمیشد. کلاس آنلاین آلمانی شرکت کردم. هر جلسه ضبط میکنم و خودم و دوستم میبینیم. همین دیگه. چهارمین زبانمو توی قرنطینه استارت زدم. و واقعا این یکی از اون معدود زمینه هاییه که حس میکنم هم توی یادگیریش خوبم و هم واقعا دوستش دارم. خیلی فانتزی طور باشه شاید ولی توی ذهن خودم یه تریتیبی دارم که واقعا دلم میخواد همه اون زبانایی که توی لیستمن رو یاد بگیرم. و نکته ی جالبش واسه ی خودم اینه که با وجود اینکه شباهتای زیادی با هم دارن، ولی ذهنم راحت میتونه بین انگلیسی و فرانسه و آلمانی سوییچ کنه و همه چی قاطی پاطی نشه. انگار توی هرچی تو زندگیم استعداد نداشتم، به جاش توی این یکی خوبم.

بعد از مدتها، چقدر سخت بود اینجا نوشتن. میدونم خیلی چرت و پرت نوشتم و حتی شاید چیزی که نوشتم خیلی هم به مدل حرف زدن و نوشتن و فکر کردن خودم نزدیک نباشه :)))) نمیدونم واقعا. فعلا همینا باشه واسه دست گرمی جهت برگشتن و روشن نگهداشتن چراغ وبلاگ! 

۵ نظر ۹ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان