تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۳۷۳. ۵ دی ۹۸

یه دوستی دارم که قد و قیافه و هیکل خیلی معمولی‌ای داره. کلا از همه نظر کاملا معمولیه ولی اعتماد به سقف عجیبی داره. (اعتماد به نفس بالا رو منم دارم و خیلی هم ویژگی خوبیه. حرفم از اعتماد به سقفه!) اینطوری که مثلا همه بنظرش داغون و بی‌خانواده‌ان و ... و همه این داستان هم از پول باباش ناشی میشه. (چرا هربار من ندونسته با همچین ادمایی دوست میشم جای بحث و بررسی داره کاملا!) بعد از یکی از رزیدنتای دانشکده خوشش اومده. بعد همش داشت میگفت نههه من نمیخوامش چون قبلا کسی رو دوست داشته! (توجه کنید این علاقه صرفا یه طرفه‌ست و این رزیدنته تا حالا با دوست من حرف هم نزده) بعد من گفتم یه جوری حرف میزنی انگار همه چی از طرف اون اوکیه و تو الان صرفا مشکلت عشق قبلی پسره‌ست! گفت خب اون بخش قضیه اصلا کاری نداره! گفتم چطوری؟! گفت من میدونم پسره اس و پاسه و واسه خاطر چقدر پول توی کلینیکا کار میکنه. کافیه دو بار جای ماشین خودم با ماشین بابام بیام تو دانشکده دور بزنم و دو بار هم بهش نخ بدم تمومه دیگه. چون این ادم قطعا دنبال موقعیت اجتماعی اقتصادی بهتره! 

یه دوست دیگه‌ای داریم که روز به روز بیشتر داف میشه :)))) قشنگ روز به روز تغییراتو توی چهرش میبینی. من میبینم روزای اندو چطور با ارایش کامل میاد تو بخش و لحظه‌ای که پرف کرده بود (یعنی دندون مریض سوراخ بشه که حداقل جریمش دو هفته اخراج از بخش و اندوی دو تا دندون سه کاناله) چطور با چشم و ابرو و عشوه کاری کرد استاد بشینه به جاش دندون بیمار رو درست کنه و توی گوشش بگه نگران نباش کسی نمیفهمه! (خطا توی اندو واقعا واسه هرکسی ممکنه پیش بیاد. اصلا مسئله خطا کردن نیست. نحوه مواجهه باهاشه) همین دختره روی یکی از رزیدنتا کراش زده بود. اون روز واسه تولدش شیرینی اورده بود و قرار بود ظهر که همه بچه هامون بودن بده. صبح ما توی تریا نشسته بودیم که بچه‌ها بهش خبر دادن رزیدنتا اینجا نشستن! دختره با جعبه شیرینی اومد، تریا واسش اهنگ تولد گذاشتن، شیرینی رو برد به رزیدنتا هم تعارف کرد و گس وات؟! عملیات موفقیت امیز بود! تا ثانیه اخر پسره چشم ازش برنمیداشت :)))))

من این چند ترم همش توی روتیشنایی بودم که اکثرا پسر بودم. این ترم برعکس اکثرا دخترن و صحنه‌هایی میبینم که واسم عجیبه جدا. باورم نمیشه هر روز انقدر کامل ارایش میکنن، حتی سایه و رژ گونه، و انقدر همشون عملیاتای پیچیده‌ای رو شکل میدن. و واقعا هم تاثیر داره. دانشجو و رزیدنت چیه. رو استادا هم اثر داره حتی :| انقدر که من این ترم فلرتینگ با استاد دیدم، اونم درحالیکه همیشه فکر میکردم ما تو دانشکدمون نداریم ازین چیزا! 

من هرگز توی زندگیم این مدلی نبودم و نخواهم بود. قطعا شیوه‌ی مطلوب منم نیست. ولی با دیدنشون احساس سادگی و حماقت میکنم. ازینکه خودم رفتم گفتم فلانی من ازت خوشم اومده.. چقدر ساده و احمقم من.. حس میکنم من ادم زندگی تو این دنیا و بین این ادما نیستم. انقدر توی دنیای خودم و با قوانین خودم زندگی کردم که زندگی بین ادما و با قوانینشون سخت و ناممکن شده.. وصله‌ی ناجور شدم.. آخ.. فقط آخ..

۷ نظر ۷ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان