سال نو رو با یه سفر خیلی جذاب شروع کردم. یکی از بهترین سفرایی بود که تا حالا رفتم و واقعا خوش گذشت. با خودم قرار گذاشته بودم پذیرای هر تجربه ی جدیدی باشم و نسبت به هر اتفاقی انعطاف پذیر باشم تا بهم خوش بگذره. سفر عید امسال ترکیبی بود از رودخونه، دشتای بسیااار زیبا و جذاب، کوه و البته بارون. سفر با این جمعی که هستیم واقعا خوش میگذره. مامان و بابای من خیلیییی آدمای پایه و اهل سفری هستن. بخصوص بابام آدم در لحظه زندگی کردن و لذت بردنه واسه همینم هم توی هر فرصتی سفر میریم و هم معمولا خیلی خوش میگذره.
توی بارون و رعد و برق توی یه دشت فوق العاده زیبا توقف کردیم، آتیش روشن کردیم، چای آتیشی و سیب زمینی زغالی خوردیم. یه شب یه خونه ی روستایی اجاره کردیم و همسایه واسه ی شام دوغ و ماست محلی و واسه ی صبحانه تخم مرغ و شیر و کره ی محلی آورد. یه جاده ی پیچ در پیچ فوق العاده زیبا، یه طبیعت معرکه، کلی موسیقی و رقص و بازی و هیجان، کلی غذا و خوراکی خوشمزه، تجربه های جذاب، یه جمع گرم و دوست داشتنی و بارونی که طراوت و زیبایی خاصی به همه چیز داده بود. دردسر هم بود قطعا چون محاله سفرای ما بدون اتفاقای غیرمنتظره باشه. اتفاقایی که ممکنه دیگران بابتش عصبی بشن یا حرص بخورن ولی ما عادت کردیم که ازشون لذت ببریم و باهاشون خاطره بسازیم.
کاش امسال سال خوبی باشه. شروعش که واسه ی من واقعا خوب بوده خداروشکر..
تصمیمم واسه امسال اینه. غر نزدن و لذت بردن از لحظه های زندگی. انعطاف پذیر بودن و حرص نخوردن و با روی باز از اتفاقات استقبال کردن.. و دوباره غر نزدن!