يكشنبه ۳۱ ارديبهشت ۰۲
من خیلیییی خستهام. عمیقا روح و روانم خستهست. از اینکه این همه مشکل وجود داره و من هیچ کدومو نمیتونم حل کنم. از اینکه هر ثانیه و هرلحظه از زمین و اسمون اتفاق بد رو سرم میباره. از ناتوانی خودم بیزارم.
یه عالمه خشم دارم از همه. یه عالمه غم. یه عالمه احساس ناتوانی. حس میکنم واقعا دچار فروپاشی روانی شدم. میخوام این ۶۰ روز بگذره، از خونه بزنم بیرون. کار کنم. از همه چی یه کم فاصله بگیرم. یه فکری واسه زندگیم بکنم. حس کنم حداقل یه ذره کار مثبتی دارم انجام میدم.
میدونی چندین بااار به این فکر کردم که از همین پنجره طبقه دهم بپرم؟! این کارو نمیکنم ولی بارها به این فکر کردم که چه حس خوبی میتونه باشه از اینجا پریدن و چقدر حیف که نمیشه این کارو کنم.