از آدما بت نسازیم..آدما رو تا حد خدایی بالا نبریم.. به آدما ایمان و یقین نداشته باشیم.. چشمامونو باز کنیم و نقاط ضعفشونو هم ببینیم..
روز اولی که بیانیه ی خاتمی اومد من فرواردش کردم توی گروه انجمن اسلامی دانشگاه (انجمن اصلاح طلبان). از اون روز هر روز دارم توسط ادمای مختلف ریپلای میشم و به زبان محترمانه فحش میخورم که اصلا خیلی هم بیانیش خوب بوده و نکنه شما انتظار دارید ضد نظام باشه و اگه غیر اینو میگفت ما طرفدارش نبودیم و ... !!!! اون اوایل جواب یه عده رو میدادم ولی بعد به این نتیجه رسیدم که افراطیا مهم نیست حزبشون چی باشه، در هر صورت بحث کردن باهاشون حماقته چون نه از موضعشون کوتاه میان و نه از روی منطق بحث می کنن. اصلاح طلب افراطی ای که چشمش رو روی واقعیتا ببنده به اندازه ی اصولگرای متعصبی که ققط حرف خودشو میزنه غیر قابل تحمله.. دیروز هم واقعا از جو اون گروه خسته شدم و لفت دادم. بگذریم از سیاست، فقط یه راهی پیدا کنیم واسه ی رفتن..
همه ی اینا به کناااار. یکی بود که دو ساعت و نیم داشت با ما به معنای واقعی دعوا میکرد که چرا شیشه مغازه داماد ما رو شکستن و شما حاضری فردا چکشو پاس کنی؟؟!! یعنی تو کل این دو ساعت و نیم این جمله رو در جواب همه ی حرف و منطق دیگران میداد :| دیگه اخرش واقعا صبرم سر اومد و بهش گفتم یه جوری حرف میزنی که انگار ما شیششو خورد کردیم و قراره از ما خسارت بگیری :||||| دیگه اخرش معذرت خواهی کرد و گفت بذارید به حساب اینکه دلم از یه جای دیگه پر بود!!!! :|||||||
پ ن: فردا امتحان فوریت های پزشکی دارم. کتابش 210 صفحست و بعیده بتونم تا فردا تمومش کنم. عصر هم جلسه ی اول ترم جدید فرانسمه ^_^ یعنی اگه این کلاس نبود، وسط این همه درس و امتحان و فضای سنگینش قطعا افسرده میشدم..