تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۲۶ اسفند ۱۴۰۰

به سختی دو روز مرخصی گرفتم که حداقل این چند روز اول عید رو تا پنجم خونه باشم و اومدم خونه. دیشب پیام داد یک فروردین کشیکی. دلم میخواست یا خودمو بکشم یا اونو. گفتم اصلا تعطیل رسمیه و نمیخوام بیام. گفت نامه واست رد میکنم تخلفات اداری. بعد کلی دعوا و دردسر، نهایتا موفق شدم کشیکمو بذارم پنجم. روز جمعه توی تعطیلات عید😑. مریض از در اتاقم رد بشه، خودم شهیدش میکنم😭.

حالا امروز پیام داده که همین الان پاشید بیاید شبکه که انگشتتونو واسه مرکز عید تعریف کنیم. د اخه زبون نفهم. من الان چطوری پاشم بیام اون استان خراب شده شما، فقط بخاطر اینکه تو تا دقیقه نود نمیخواستی برنامه کشیکارو بذاری؟! واقعا زبون نفهم‌ترین، خودخواه‌ترین و بی‌مرام‌ترین ادمای کل عمرم رو اینجا دیدم. حیف مجبورم بمونم وگرنه یک ثانیه هم دیگه تحمل نمیکردم. طرحم که تموم بشه، دیگه هیچ وقت پامو توی کل این استان نمیذارم.

۰ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان