بالاخره طلسمش بعد چند سال شکسته شد و یه مدته که باشگاه میرم. یه جوریه که انگار آدم تا وقتی نره نمیفهمه چقدر بهش احتیاج داشته. امیدوارم وقتشو داشته باشم که ادامه دار برم چون واقعا حس خوبی ازش میگیرم.
امروز رفتم کتابخونه نزدیک خونمون! حالا درسته که کتاب خوب و جدیدی نمیشه توشون پیدا کرد ولی حداقل کلاسیکارو که میشه از کتابخونه گرفت! فعلا جنگ و صلح رو گرفتم.
امسال انگار واسم سال به انجام رسوندن کارای نکردهست. یه جوری که میگم نکنه قراره بمیرم و خودم خبر ندارم؟ 😅
اخرین روزای تعطیلاتم این شکلی سپری میشه..
خداروشکر :)