1. لعنت به فارما.. قشنگ داره منو افسرده میکنه. حالمو از صبح بد کرده و دستم به خوندنش نمیره. عین دوران علوم پایه که دستم به خوندن بعضی درسا نمیرفت و کل تایمم به هدر میرفت. از صبح هم همش دارم توی اینستا و نت چرخ میزنم و حتی یه جلسه هم نخوندم. سر درد گرفتم بخدا.. اه.
2.داشتم سرچ میزدم ببینم پذیرش توی کشورای دیگه چطوره. جالبه که پذیرش تخصص انقدرررر سخت و هزینه بره که اصلا عاقلانه هم نیست و هیشکی از پسش برنمیاد. غیر از اینکه کلی ازمونا و شرایط خیلی سخت داره،هزینه ی حدود سالی 140-150 میلیون داره که خب فقط یه مولتی میلیاردر از پسش برمیاد :| بعیارتی شت به این زندگی..
3.یکی از بچه هایی که از لحاظ تیپ و ظاهری همیشه بنظرمون کاملا شوت میومد، واسش یه خونه خریدن یک میلیارد!!!! توی بهترین نقطه ی شهر. بعد همه داشتن میگفتن یزدیا خیلی پولدارن و اینا. اینم مامانش دندونپزشکه و باباش پزشک. بعد بچه ها میگفتن همین لباسایی که تنشه و تو میگی چفدر زشته و اینا، ههمش مارکه و خیلی خیلی گرون :|||| مجددا عرض میکنم شت به این زندگی..
4.امشب تولد میمه. چند ساله میشه؟ 35 ساله.. خب باید بگم حتی وقتی هشتاد سالش هم بشه چیزی از تهوع و تنفر من نسبت بهش کم نمیشه. خدایا از گناه همچین ادمی میگذری؟؟!! به حرمت همه ی روح و روانایی که ازرده ازش نگذر.. به حرمت همه ی معصومیتایی که از بین برده..
5.استادمون داشت ویژگی های وسواس فکری رو میگفت. همشو داشتم.. همشو.. مثل همه ی تصویرایی که از جلوی چشمم کنار نمیره..
6.یکی از بلاگرا یه استوری گذاشته بود با این مضمون که اگه ازت پرسیدن چی خوشحالت میکنه و بیش از پنج ثانیه فکر کردی، یه جای کار می لنگه. پنج ثانیه که هیچ، من الان چند روزه دارم فکر میکنم چی حالمو عوض میکنه و مطلقا هیچییییییی به ذهنم نمی رسه..