از بین همه آدمایی که تا حالا باهاشون آشنا شدم، ابن یکی بهترینشون بود از همه نظر. تنها کسی بود که از همه نظر فکر میکردم خیلی با من تناسب داره و هرچی.. ولی خب یه چیزایی ازش دیدم که حس کردم ادامه دادنش عاقلانه نیست. خودم کات کردم، خودمم نشستم گریه میکنم! حتی این گریه کردنه هم بیسابقهست. نه واسه اون ادم، واسه این که دلم میخواست یه بارم که شده همه چی خوب پیش بره. ولی خب بازم نشد..