به معنای واقعی کلمه با این کراش بازیام گند زدم. به این پسره ابله سپردم بره از یکی از دخترای سال بالاییمون که دوست نزدیک کراشمه بپرسه که پسره با کسی هست یا نه! بعد طرف رفته گفته سلام. فلانی فلانیان خیلیییی تو کف رفیقته. بیا راه حل بده اینارو به هم برسونیم!!!!!! یعنی فقط شماره ملیمو نگفته! دختره هم گفته اخه چطوری وقتی حتی باهاش حرف هم نزده؟! بهش بگو حداقل دو بار بره باهاش حرف بزنه تا نظرش عوض شه. اینطوری که نمیشه و فلان. بابا خب من که خودم میدونستم غیرمنطقیه و فلان، ولی دلم نمیخواست یکی دیگه اینو بگه. بعد من تازه با این دختره دوست شده بودم. رسما آبرومو برد پسره ابله. این به کنار، الان اگه دختره بره بذاره کف دست پسره چی؟! خدایا من چرا درگیر همچین بحثای احمقانهای شدم واقعا؟! از خودم خیلیییی عصبانیم.
دختره گفته من نمیدونم با کسی هست یا نه ولی بهش نمیاد. کلا خیلی ادم خاص و عجیبیه. دوستای صمیمیش هم از کارش سر درنمیارن. یهو میبینی سر کلاس نیست، میفهمی تنها رفته هند. خیلی ادم رهاییه و توی دنیای خودش زندگی میکنه و ... الانم داره واسه رزیدنتی درس میخونه.
خیلی خیلی خیلی ناراحتم و در وصف نمیگنجه. ترجیح میدادم برم بهش پیشنهاد بدم، بگه نه و همه بفهمن. تا من هیچ کاری نکنم و همه یفهمن من از فلانی خوشم میاد. به معنای واقعی کلمه گند زدم.