۱. امروز واسه اولین بار دندون کشیدم! و باید بگم اون لحظه ای که دندون از استخون خارج شد یه حس خیلییییی متفاوت نسبت به هرانچه تا به حال تجربه کردم داشت. واقعا نمیتونم حسش رو توصیف کنم.
۲. من از ترم پنج رو این ادم کلید کردم. الان ترم ۹ ام! این همه مدت گذشته. ۲۳ روز پیش بهش پیشنهاد دادم و گفت نه. یه هفته هم قبلش در عذاب مطلق بودم که یعنی یه ماهه من زندگیو واسه خودم جهنم کردم. بدون هیچ روزنه امیدی گفت نه پس یعنی تمومه. دیگه بسه ضعف نشون دادن و بیخودی حرص خوردن. دیگه وقت رها کردنه. مثل همه دفعات دیگه ای که کسی رو دوست داشتم و به دلایل مختلفی رها کردم. اون لحظه سخت بود ولی بهترین کار ممکن بود. همیشه اون چیزی که واقعا درست ترینه سر راه ادم قرار میگیره. تا الان همه چی محترمانه و درست بود ولی بیش از این روی این موضوع تمرکز کردن یعنی اویزون شدن که من ازش بیزارم. پس رها کنیم بره..