اینی که میگم نه از سر عصبانیته، نه اتفاق خاصی افتاده و نه هیچ چیز دیگه. صرفا حاصل مشاهدات اخیرمه.. من همیشه فکر میکردم هرکسی باید راه خودشو بره. نمیگم متفاوت باشه، صرفا راه خودشو بره که واسه هرکسی متفاوته. ولی خب چیزی که الان هست اینه که همه عین همن، عین هم رفتار میکنن و یه مسیر مشخصو میرن. اگه تو راه خودتو بری که اتفاقا اصلا هم چیز خاصی نیست و کاملا معمولیه، تو اونی هستی که انگشت نماست. الان اون چیزی که دارم بهش میرسم اینه که اتفاقا توی این محیط، همون مثل همه بودن جوابه. هزار تا رو داشتن، زیر و رو کشیدن، flirting، لاشی بازی، دغل بازی، در و داف بودن و ... دقیقا هرچقدر بیشتر توی دغلبازی یا بلاهت غرق بشی نتیجه بهتری میگیری. وقتی اینطوری کارت راه میفته، چرا نکنی؟! توی یکی از اپیزودای اخیر بی پلاس از این میگه که موفقیت تو حاصل عملکردت نیست، حاصل عملکرد تو نسبت به بقیه و دیدگاهیه که اونا نسبت به کار تو دارن. و خب الان دقیقا همین مثل همه بودنه که موفقیت با خودش میاره. تازه فهمیدم منی که یه عمر راه خودمو رفتم و حس کردم کار خوب و درستو نشون دادم فقط حماقت کردم. اینا نشونه خوب بودن و درست بودن نبوده، نشونه ساده و احمق و بی سیاست بودن بوده! من دیگه تو این سن نمیتونم خودمو یا مدل زندگی و افکارمو عوض کنم. ولی حس میکنم راهو غلط رفتم. احساس تباهی میکنم..