دور دوم تمام✌️. بزن اون دست قشنگه رو😂
این هفته ۴۳:۳۰.
فصل اخر کریگ
فصل ۴ تا ۱۸ ثابت
فصل ۱ تا ۹ مالامد
و تستاشون.
فصل ۱ تا ۵ زبان تحریریان.
کمتر از دو ماه پیش، داشتیم قدم میزدیم. نگاهم کرد، دستشو برد لای موهام و خوند: سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند/ چندان فتاده اند که ما سید لاغریم و بعد منو بوسید. بعدترش توی ماشین داشتیم میرفتیم، بارون نم نم روی شیشه میزد، شجریان از ضبط ماشین پلی میشد، حین رانندگی نگاهم میکرد و حرف میزد و همش توی دلم میگفتم چه لحظههای خوبی!
علیرغم همه اینا و خیلی چیزای دیگه، دو روز بعدش میدونستم که هرطوری به ابن قضیه نگاه کنی اشتباهه و تمومش کردم. الان اینجا نشستم، یهو یه چیزایی جلوی چشمام میاد و تا اعماق وجودم میسوزه. بدتر از اون اینکه اعتماد به نفسمو هم این وسط از دست دادم.
دفاع کردم!
همه چی خیلی خوب و ایدهآل پیش رفت.
امروز هم کارای تسویهم تموم شد و دیگه دانشجو نیستم. بعد از این همه سال، انگار یه بخشی از هویتتو ازت میگیرن.
امروز واسه اخرین بار به در و دیوار دانشکده نگاه کردم و به سختی اشکامو کنترل کردم. بهترین سالای عمرم توی این دانشکده گذشت..
دیگه فکر کنم باید اون دانشجوی دندونپزشکی کنار وبو بردارم و جایگزینش کنم با دندونپزشک😅
۱۳۹۴-۱۴۰۰ تمام!
هفته پیش ۴۳ ساعت خوندم. سه فصل اخر فالاس و تستاش. فالاس تموم. ۲۰ فصل اندو خوندم و تستاش. دو فصل اخر اندو رو هم امروز خوندم و اون هم تموم.
این هفته احتمالا خیلی کم بتونم بخونم. دارم واسه دفاع اماده میشم. اماده ام ولی استرس باعث میشه راحت نتونم سراغ کار دیگه ای برم. استرس گل، پذیرایی، اومدن استادا و کلی حاشیه این مدلی. ارائمو هم اماده کردم. نمیدونم دیگه. کاش خوب پیش بره همه چی
شهریور ۹۳ نتایج کنکور اومده بود و خب مردود چیزی بود که توی سایت دیدم. درحالی که توی ناامیدترین حالت ممکن بودم، اومدم توی وب نوشتم خدارو چه دیدی؟ شاید قراره سال بعد همینجا قبول شم و بهتر از اینه که امسال یه جای خیلی دور قبول شم! اینو درحالی نوشتم که حتی ذرهای باورش نداشتم! ولی شد. و من هفته دیگه دفاع میکنم و به اخر این مسیر میرسم. بعد ۷ سال توی اون نقطهای ایستادم که هفت سال پیش توی خوابمم نمیدیدم. توی اون سال، گاهی با خودم میگفتم چی میشه من فقط بفهمم توی آینده قراره چی پیش بیاد. بعدش قول میدم درس بخونم!
توی این ۶ سال، هربار که دفاعمو تصور میکردم، آدمای مختلفی رو توش تصور میکردم. یعنی با خودم میگفتم فلانی حتما میاد و حضور داره. ولی جالبه که هیچکدوم از اون ادما دیگه تو زندگیم حضور ندارن. چه دوست، چه کسایی که دوسشون داشتم.
هر روز یه خبر میرسه که نشون میده اون پسره چقدر لاشی و داغون بوده! همش فکر میکنم چه خوب که تمومش کردم و اصلا کاش زودتر این کارو میکردم. بعد غم کل وجودمو پر میکنه که چرا حتی واسه یه بارم که شده، من یه یه ادم خوب و غیرعوضی تو زندگیم ندیدم؟! بعد با خودم میگم بیخیال. اگه هربار که یه ادم عوضی رو دوست داشتی، همه چی طبق چیزی که دلت میخواست پیش میرفت، الان به معنای واقعی کلمه بدبختترین آدم دنیا بودی!
این همه صبر کردم. این همه تلاش کردم و حرص خوردم. آخرش هم قراره بدون مقاله دفاع کنم. مقالهم هنوز اکسپت نشده. و خب هیچ فرقی نداره با اونایی که اونقدر بیدردسر پایاننامه دادن. اینم بینتیجه...
عمیقااااا احتیاج دارم وسط این همه دویدن و نرسیدن، تلاش کردن و نشدن و همه چیزایی که دوسشون دارم و نشدنی میشن، این آزمون رزیدنتی بشه. نه که صد سال پشت کنکورش بمونما. همین امسال بشه. از نظر روحی خستهتر از اونم که هی نشه و هی از اول تلاش کنم. البته واقعیتش اینه که هربار به خودم میگم اگه فلان اتفاق بیفته، دیگه نمیتونم از جام پاشم. ولی هربار بعدش جون سختتر از اونیم که رها کنم. دوباره از اول شروع میکنم. ولی خب چرا یه بار هم که شده یه کار من، توی همون تلاش اول نتیجه نده؟! هوم؟
خب این هفته ۴۲ ساعت. تا اینجا رکورد محسوب میشه :)))
فصل ۲۱ تا ۲۴ رادیو و تستاش. رادیو تموم
آرت ترمیمی از اول تا آخر و تستاش
۵ فصل اول فالاس و تستاش
راضیم خیلی😅
هفته پیش که همش دنبال کارای دفاع بودم. بعدشم یه دردسر بزرگ واسم درست شده که نصف هفته نشد درس بخونم. در مجموع هفته پیش ۳۰:۳۰ درس خوندم. فصل ۵ تا ۲۰ رادیو و تستاش. مشاورم گفت این هفته باید حداقل ۴۰ ساعت بخونم. سه روز این هفته هم دفاع بچه ها دعوتم. دردسرم به قوت خودش باقیه! اسلایدای دفاع خودمم هنوز اماده نیستن. دفاعمم شده ۲۳ شهریور.
هفته شلوغی پیش رومه.
این هفته ۳۸:۱۵.
فصل ۱۶ تا ۳۲ جراحی و تستاش. دور دوم جراحی تموم.
فصل ۱ تا ۴ رادیو و تستاش.
راضی ام از این هفته واقعا. دفاعم هم احتمالا میشه ۲۲ شهریور.
امروز رفتم دانشکده و به عنوان اولین نفر ورودی، نوبت دفاع گرفتم😅
قراره هفته بعد باشه دفاعم ولی استاد راهنمام ایران نیست و هنوز بهش دسترسی پیدا نکردم. هفته بعد قراره دانشکده تا بیستم تعطیل بشه و اگه نیاد، دفاعم خیلی عقب میفته. هنوز هم پیاممو ندیده.
کاش بیاد و کاش همه چی خوب پیش بره.
انقدر همه چی یهویی شده که تا عمق وجودم استرسه😅. اسلایدامو هم هنوز اماده نکردم حتی😐