تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

68. وقتی از وسواس فکری حرف میزنم از چه حرف میزنم..

1. من وسواس فکری خیلی خیلی شدید دارم. یه جوری که همه چیز وارد ذهنم میشه ولی هیچ چیز ازش خارج نمیشه! همه ی حرفا و کلمات و اتفاقات همه ی سال های گذشته هر روووز جلوی چشمم رژه میرن. یا مثلا اگه ذهنم درگیر چیزی بشه تا اون قضیه حل نشه از ذهنم بیرون نمیره. مثل دندونام که به خاطر دو میلی متر فاصله ای که چندان هم مشخص نبود انقدرررر رو اعصابم رفت تا رفتم و کامپوزیتشون کردم. الانم وقتی دندونمو لمس میکنم حس میکنم یه قسمتیش جلو تره. جلوتر نیست اگه هم باشه انقدرررر جزئیه که اصلا مشخص هم نیست. فکر کنم یه نقطشو کمتر کامپوزیت گذاشته ولی به شدددددت رو اعصابمه. حالا اینا به کنار. اون روزی رفتم جلوی آینه و داشتم خودمو نگاه میکردم. این حس بهم دست داده که یه پام کجه!!!!! کج نیست ولی حس میکنم یکی از پاهام انحناش بیشتره :|||| به هرکی نشون میدم میگه توهم زدی ولی انقدررررر رو اعصابمه که دلم میخواد برم به یه ارتوپد بگم پامو بشکنه و گچ بگیره تا صاف شه :|||||||||

2. پروتز رو واقعا دوست داشتم ولی به لطف استاد داغونمون شده سوهان روحم. من خیلیییی دعوا کردم با هممههه که تنها رزیدنت خانم پروتز استاد ما بشه. حس میکردم مطمئنا خانوما بهترن ولی لعنتی این استاد فاجعست. بدیهی ترین نکات ممکنو هم به ما نگفت و ما همه چیزو از این و اون و سال بالایی و تکنسین و ... یاد گرفتیم و به وضوح الان تفاوت وجود داره بین کار ما و بقیه! با اینکه هیچ کس به اندازه ی ما واسه کارش زحمت نکشید ولی مال ما افتضاح محضه. هرررر تکنسینی کارای ما رو دید بلافاصله گفت استاد شما کی بوده؟؟؟!!!!! بقیه رشته ها رو نمیدونم ولی انصافا دندون یه رشته ایه که خیلی وابسته به امکاناته و از دانشگاه ازادش چیزی درنمیاد. ما هر رزیدنت دانشگاه ازادی دیدیم وضع همین بود. تازه اونم دانشگاه ازاد اینجا که خیلی هم معروفه. کلا استاد ما خیلی چیزارو توی دوران عمومیش ندیده بود و انجام نداده بود :|

3. دیشب یه بنده خدایی که آلمان دندون میخونه واسه تبلیغ یه موسسه مهاجرتی لایو گذاشته بود. بعد میگفت که دانشگاهای اینجا رایگانه و اینا. خب من از قبل خیلی تو فکر تخصص خوندن توی آلمان بودم. بعد امروز داشتم میرفتم کلاس فرانسه، دو سه تا دختر پیش دانشگاهی دیدم که اومده بودن المانی ثبت نام کنن که برن آلمان دندون بخونن :|||| ملت حالشو ندارن اینجا کنکور بدن میخوان به زبان المانی دندون بخونن :||||| یعنی این جماعت انقدررررر همه چیزو چیپ و دم دستی می کنن که ادم رغبتش واسه همه چی از بین میره. خلاصه اینکه کشوری که نه پول میگیره، نه ازمون ورودی داره و نه حتی رزومه قوی میخواد ارزش رفتن نداره. درسته که اینجا آموزش نداره ولی میشینیم میخونیم همینجا تخصص قبول شیم. 

۷ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

67. تئاتر

خب راستش تا حالا تنهایی کافه و رستوران و اینا رفته بودم ولی تئاتر نه. که خب اونو هم چهارشنبه تجربه کردم. بعدشم به این فکر کردم که اگر چه تصمیم گرفتن واسه تنهایی رفتن اسون نبود، ولی خب چه خوب که اومدم و دیدنش توی دلم نموند :-)

۳ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

66. بی حوصله طور

خسته ام، بی حوصله ام، تنهام (منظور از جهت روابط دوستانه و رفیقانست!)، کلی کار سرم ریخته، درسام مونده و ... به شدت زندگیم یکنواخت و بی تنوعه و این واقعا اذیتم میکنه.. نمیدونم چرا هرچقدر هم به زندگیم چالشای جدید اضافه میکنم انقدر زود عادی و بی تنوع میشن :-(

دلم گرفته :-(

۲ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

65. انگیزه ها و اهداف جدید ;-)

یه چیزی هست که خیلی خیلی میخوامش و تازگیا به شدت رفتم تو فکرش. میدونم پروسه ی خیلی سخت و زمان بریه، ممکنه نشه ولی میخوامش.. به روند زندگیم که نگاه میکنم میبینم مرحله ی بعد باید قطعا و یقینا فقققططط همین باشه! آدم نمیدونه در آینده چی پیش میاد یا همه چی چطوری رقم میخوره، ولی وقتی یه چیزی انقدر جدی توی ذهنت باشه مسلما خواه ناخواه زندگیت به اون سمت و سو کشیده میشه. حداقل اینه که ذهنت به بیراهه نمیره. میخوام همه ی تلاشمو بکنم که بشه.. و اینکه چقدرررر خوشحالم ازینکه یه نقطه ای توی دوردست هست که بهش نگاه کنم و بخوام که به سمتش حرکت کنم. خدایا لطفا لطفا لطفا کاری کن شرایط توی سالای آینده خیلی خوب فراهم بشه.. 

پ ن بی ربط: فکر کنم یکی از پسرای دارو روی من کراش داره! همش هم بیخودی میاد دایرکت. بعد همش فکر میکنم این دیگه چه احمقیه که روی من کراش داره! بی عقل :-))))) هنوز که چیزی نگفته ولی به محض اینکه بگه دست به سرش میکنم. فکر کنم اگه یکی دیگه بود، پسره رو ول نمیکرد! 

۴ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

64. مرحله نه و ده و یازده پروتز

چیدن دندان های قدامی و خلفی و مدلاژ.

البته مدلاژش هنوز کامل نیست و اصلا توی عکس مشخص نیست!


۴ نظر ۹ موافق ۰ مخالف

63. عملیات با شکست مواجه شد!

خب باید بگم که تلاشم با شکست مفتضح آمیزی همراه شد! و خب اینو میدونم که این تنها زمینه ایه که دیگه واسش تلاشی نمی کنم.. 

خداروشکر.. و اینکه دلم راضیه. همین :-)

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

62. راه حلی سراغ ندارید؟!

اقا راه حلی واسه فراموش کردن کراشا سراغ ندارید؟! :-))))))))

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

61. اسگلن ملت!

یکی از بچه های دوران دبیرستان هست که تو اینستا با یه نفر اشنا شده که تو بیوش نوشته دنتیست. حالا راست و دروغش بماند! بعد دو روزه که یک بننند داره یا عکس پسره رو میذاره اینستا یا اسکرین پیامای عاشقانشو و خب انقدری این شخصو میشناسم که بدونم فقط به این قصد میذاره که من ببینم طرف دنتیسته! 

خدا شاهده هر دفعه اینارو میبینم از ته دل میزنم زیر خنده و میگم اخه تو چقدر حقیری دختر؟! :-)))))) تو اگه خودت یه رشته ی درست حسابی میخوندی یا یه دانشگاه درست و درمون میرفتی یا کلا بجز عشوه خرکی اومدن هنر دیگه ای داشتی، چه میکردی با ما؟! :-))))))

۶ نظر ۱۱ موافق ۲ مخالف

60. باگ خلقت!

باگ خلقت فقط اونجا که چهره و ظاهرت با سلیقت تناسبی نداره!حالا ما با این کراشی که انقدر کشته مرده داره چه کنیم؟!  :|

۵ نظر ۸ موافق ۰ مخالف

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود..

من کیستم از خویش به تنگ آمده ای
دیوانه با خرد به جنگ آمده ای

۲ نظر ۸ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان