تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

3. آدم از فردای خودش هم خبر نداره..

دهه شصتیه. پزشکی شهید بهشتی قبول میشه. وقتی علوم پایه میده، یهو مریض میشه. میره دکتر، میگن تومور مغزیه و باید جراحی بشه. میگه بعد جراحی مدام همه چی یادم میرفت و خانوادم شاکی میشدن. همش فکر میکردم عوارض داروی بیهوشیه. بعدا فهمیدم علتش اینه که تومور توی یه قسمتی از مغزم بوده که با حافظه مرتبطه. میگه بعدش انتقالی گرفتم دندونپزشکی شهر خودمون. میدونی وقتی کلی خودتو اماده میکنی که قراره پزشک بشی و یهو می فهمی که دیگه نمیشی چقدر سخته؟؟!! میگه یکی دو سال بخاطر جراحی و عوارضش عقب افتادم. بعد که خواستم برم دانشگاه، دوست صمیمیم به طرز بدی خودکشی کرد و منم از لحاظ روحی دچار شوک شدم. از شدت شوک و افسردگی نمیتونستم برم دانشگاه، بازم مرخصی گرفتم. بعد یکی دو ترم که دوباره خواستم برم دانشگاه، مشکلاتم وحشتناک بود. از خونه میزدم بیرون، راه خونه رو گم میکردم. به قصد دانشگاه رفتن از خونه میومدم بیرون، ساعتها تو خیابون پرسه میزدم بدون اینکه بدونم کجا میخواستم برم. میرفتم توی دانشکده و از نگهبان دم در ادرس کلاسو می پرسیدم، دو قدم جلوتر یادم میرفت. برمیگشتم دوباره می پرسیدم، بازم یادم می رفت. انقدر که نگهبان فکر میکرد سرکارش گذاشتم.. میگه یکی دو ترم فقط واسه این عقب افتادم که نمیتونستم ادرس پیدا کنم. دوباره بعد یه مدت میرفتم دانشگاه، ولی چون پزشکی خونده بودم هیچی از درسای دندون نمی فهمیدم. یهو به خودم میومدم میدیدم کل تایم کلاسو داشتم خط خطی میکردم بدون اینکه خودم حواسم باشه. چند ترم هم واسه اینکه درسای این رشته رو نمی فهمیدم و چیزی یادم نمیموند عقب افتادم. میگه الان باید درسم تموم شده می بود، ولی تازه سر کلاس ترم پنجیا میشینم. دعا کن این ترم بتونم درس پاس کنم.....


پ ن: آخ که یه عده نمی فهمن همه چی کنکور قبول شدن نیست..

پ ن 2: میگه اوایلش از خدا شاکی بودم که خدایا چرا من؟؟!! ولی الان میگم حتما مصلحتی توش بوده..

پ ن 3: میشه لطفا آدرس اینجارو به کسی ندید و منو هم با اسم صدا نکنید؟! مرسی :-)

۹ نظر ۹ موافق ۰ مخالف
tiara .n
۲۵ شهریور ۰۲:۳۳
حتی فکر بهش زجر آوره
نهیب به خودم به خاطر ناشکری هام.
خدایا سلامتی برای همه لطفا🙌🏻🙌🏻

پاسخ :

خدایا سلامتی واسه همه لطفا :-)
life around me
۲۴ شهریور ۲۱:۳۱
خیر مقدم "شوالیه ی سیاهپوش"!!
+قسمت داخل گیومه اسم مستعاریه که همین الان گذاشتم روت و خب هیچ وجه تسمیه(?)ای هم نداره....!پینوشت3خیلی اثر کرد:D


+یکی از ورودیای88ما یک ماه بعد ورود به دانشگاه تصادف کرد و قطع نخاع شد و پزشک شدنش تو همون یک ماه خلاصه شد...تراژدی ازین بدترم هست?

پاسخ :

اسم عاااالییییی. دو هفته ی دیگه که خواستم وب جدید بزنم، همین اسمو میذارم روش :-))))))))

+اوه مای گاااااااااد. خیلی سخته.. خیلی
معلوم الحال
۲۴ شهریور ۲۱:۲۸
نتایج کنکور اعلام شد :)))

پاسخ :

اره میدونم. منتظرم بچه ها پست بذارن.
زیرزمینی
۲۴ شهریور ۲۰:۲۶
وای چقدر وحشتناک...میتونستم باور کنم که داستانه اگه توننوشته بودیش

پاسخ :

خودمم که شنیدم شوکه شدم..
x
۲۴ شهریور ۱۹:۵۳
خدای من :|

پاسخ :

:-(
گیسو ..
۲۴ شهریور ۱۹:۱۵
وای واقعاسخته:(
ان شالله تومراحل دیگه ی زندگیش خیلی موفق ش:)
کاکتوس جان^_^

پاسخ :

اره واقعا..

:-))))
گیلزاد
۲۴ شهریور ۱۹:۱۲
امیدوارم زودتر اوضاعش همون جور که به صلاحشه و خودش راضی باشه در بیاد.

پ.ن۳:  من عاشق گل کاکتوسم اینقده ادرسو دیدم ذوق کردم.
 یاد رفت کامنت قبلیم با کدوم اسم بود  علی الحساب اینو. زدم:| :))

پاسخ :

ایشالا

پ ن 3: آیکون ذوق مرگی ازینکه یکی از اسمم خوشش اومده :-)
پرواز ...
۲۴ شهریور ۱۸:۵۰
سلام :)
ممنون بابت آدرس *_*

پاسخ :

خواهش :-)
Je sus
۲۴ شهریور ۱۸:۲۹
برای سعی و تلاشش احترام قائلم ولی خب این همه خودش رو اذیت می کنه که چی بشه. خودم صد هزار برابر از اون بدترم ولی کاش با شرایطش کنار می اومد و دنبال کاری بود که در تواناییش بود.

پاسخ :

شایدم موفق بشه تو این کار. ایشالا که بشه..
نمیشه ادم یهو بیخیال همه چی بشه. سخته..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان