تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

126. خالق لبخند

و بالاخره بعد از حرص خوردن های فرااااوان کار اولین بیمار پروتزم تموم شد و تحویلش دادم. چه استرسایی که نکشیدم و چه شبایی که از استرسش تا صبح کابوس دیدم. قشنگ حس میکنم به اندازه چند سال پیرم کرد :-)))))

یه چند تا از خاطرات بامزش رو اینجا هم ثبت کنم و پروندشو ببندم :-)))).


یه حاخ خانوم شصت و خورده ای ساله که خودش و پسر سی سالش اومده بودن که دست دندون بذارن.  خودش بیمار من بود و پسرش بیمار دو تا از پسرا.


1.

استاد: حاج خانوم بگو فوّاره.

بیمار:قوّاره!

استاد:حاج خانوم فوّاره.

بیمار:قوّاره!

استاد:حاج خانوم همونی که توی پارکاست و ازش اب میاد

بیمار:همون که مثل ابشاره؟

استاد:اره اره همون. حالا بگو فواره

بیمار:آبشار!

:-)))))


2.

یه کیف توی گردنشه. بهم نشون میده و میگه اینو سی ساله که دارم. عروسم یه لباس داشت که کهنه شده بود و میخواست بندازه دور. من ازش کیف درست کردم و سی ساله که دارمش! [فکر کنم پارچش پنجاه سال قدمت داشت :-))))]

شلوارمو هم ببین. اینم چادر عروسم بوده که میخواست بندازه دور. باهاش شلوار دوختم! [شلوار با جنس چادر رو تصور کنید! :-)))) ]


3.

پسرش دو هفته پیش دندوناشو تحویل گرفته بود. هفته پیش باید میومد واسه فالواپ که تعطیل بود و نشد. این هفته درحالی اومد که کل دهنش زخم شده بود!! با کلی ناراحتی اومدن. همش میگفت بیچاره بچم دو هفتست داره اب نمک قرقره میکنه و ... معلوم شد تمام این دو هفته دندونارو از توی دهنش درنیاورده!!! بهش میگم حاج خانوم حتما حتما باید شبا اینارو دراری. میگه نههههه. حاجی (شوهرش) پنجاه سال پیش دندون گذاشته و پنجاه ساله تو دهنشن :||| میگم حاج خانوم اگه درنیاری دهنت زخم میشه! میگه نهههه. حاجی پنجاه ساله دندوناشو درنمیاره :-))))))

4.

هنوز داشتم دندونارو توی دهنش تنظیم میکردم که همش میگفت میشه نون بخورم امتحانشون کنم؟! گفتم حالا صبر کن تموم شه بعدش. میگه حاجی که پنجاه سال پیش دندون گذاشت بهش گفتن بعدش نخودچی و نون خشک بخوره. میگم نه حاج خانوم. تا دو هفته غذای نرم و غیرچسبنده باید بخوری. اخرش که تموم شد در کیفشو باز کرد، دیدم دو تا پلاستیک گنننده پر نون خشک با خودش اورده :-))))))

5.

ازش عکس گرفتم، بعدش گفت عکسو ببینم. عکسو که دید گفت زشت افتادم، پاکش کن!! واسش آینه اوردم که خودشو ببینه. اشک تو چشماش جمع شد. گفتم چراااا؟! گفته بخاطر تیروئیدم خیلی چاق و زشت شدم! :-(

[اون وقت من با این سن انقدر تباهم که اصلا به خوشگل بودن یا نبودن فکر هم نمیکنم :|]

6.

داشت واسم تعریف میکرد که پسرا و عروساش خیلی دوسش دارن. بعدش هم با یه عشوه ی خیلی خاص گفت حاجی هم خیلی میخوادم ^_^ اون لحظه ای که گونه هاش سرخ شده بود و اینو میگفت شبیه یه دختربچه ی عاشق پونزده ساله بود :-)

میگه حاجی کلی هم بهم ازادی میده!

سطح دغدغه ی یه پیرزن شصت و خورده ای ساله که از یه روستای خیلی کوچیک اومده زیبایی و ازادی و ایناست! تازه عاشق شوهرش هم هست. اون وقت یه سری دهه هفتادی و هشتادی تباه هم هستن که اوج امال و ارزوهاشون فقط ازدواجه. دغدغه و اینا که هیچی. درحد همون شوهرداری :|

7.

وقتی که تموم شد و میخواست بره خم شد که دستمو ببوسه. و خب علیرغم همه حرصایی که خوردم و همه زحمتایی که بابت این کار کشیدم، به این فکر کردم که چه جذابه ادم خالق لبخند مردم باشه..

8.

کاش هفته دیگه شاکی و ناراضی نیاد واسه فالو آپ.


خدایا شکرت..


۷ نظر ۸ موافق ۱ مخالف
گیلزاد
۲۲ ارديبهشت ۱۸:۳۸
موفقیتت رو تبربک گویانممممم فقط حس میکنم چه ریز دهنی از عروس سرویسه چقدر طعنه میشنوه یا من خیلی بدبین خوندم :دی

پاسخ :

فدااااات 😘😘😘😘
انقدر از رفتارش با عروساش واسم گفته که باید بگم در هرحال دهنشون سرویسه😂😂😂😂
هوپ ...
۲۱ ارديبهشت ۰۹:۰۷
عزیززززم مبارک باشه اولین بیمار و اولین دنچر
نترس ولی اکثرا با دهان زخمی میان، ما می گفتیم ٢٤ ساعت کامل تو دهانت باشه بعد بیا و واسه فالوی دوم و اون موقع شبا دربیار...
آبشارررر :-))))
دیروز یه مریضام اصرارررر ک واسم دنچر بذار گفتم دوست ندارم! گفت چرا بلد نیستی؟ گفتم نه دووووست ندارم :-))) از کامل و پارسیل خوشم نمیاد

پاسخ :

مرررسی دکتر جان😘😘😘
اتفاقا من پروتز دوست دارم. جالبه بنظرم 😅
x
۲۱ ارديبهشت ۰۰:۵۸
انصافا خیلی قشنگ. ترتمیز شده پروتزش , دست مریزاد خانم دکتر ِ کوچولو :) 
چقدرم همه چیو با 50 سال پیش مقایسه می کرده :))) 


پاسخ :

مررررسییی عزیزم ❤
معلوم الحال
۲۰ ارديبهشت ۲۳:۲۲
کی باشه دندونای ما رو سرویس کنید :)

پاسخ :

ایشالا که بشه 😂
همدم ماه
۲۰ ارديبهشت ۱۸:۳۷
آخی عزیزم چقدر شیرین اند این خاطرات:)
خدا قوت خالق لبخند^_^
:****

پاسخ :

مرسی عزیز دل :-*
life around me
۲۰ ارديبهشت ۱۸:۳۴
تبریک میگم دکترجان،مبارک خودت و بیمارت:)

پاسخ :

خیلی خیلی مرسی گلسا جانم :-*
Va hid
۲۰ ارديبهشت ۱۸:۳۳
خانم دکتر موفق باشی!!

بله خیلی جذابه!

پاسخ :

خیلی ممنون :-)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان