این امتحان تنها امتحانی بود که دو سه روز فرجه داشت و میشد توش امتحانای سنگین بعدی رو خوند که من به دلایل مختلف کامل از دستش دادم. نه ارتو خوندم نه هیچچیز دیگه..
بقیه روتیشنا هم قبول نکردن ما بریم باهاشون. پنج تا از بچه های کلاسمون ههستن که دیگه کل دانشکده بخاطر اخلاق بد میشناسنشون. درس خونن خیلی ولی اخلاق فاجعه. کل کلاس با اینا و اینا با کل کلاس مشکل دارن. هیشکی حاضر نیست توی گروهی که اینا هستن باشه. بعد الان بجای بیست نفر، فقط چارده نفرن و باید تکمیل شن. به دوستم گفته بودن بیا ولی فلانی (منو) با خودت نیار. ما باهاش مشکل داریم! یعنی با این وجود که تعدادشون کمه هم پررون و شرط میذارن. و واقعا تنها گروهی بودن که من اصلا حاضر نبودم برم باهاشون. اصلااااا. باز یکی دیگه از بچه های که اتفاقا خیلیم بی ازار و ارومه خواسته بره، یه نفرشون مخالف بوده! و گفتن ما تا همه راضی نباشن کسیو ادد نمیکنیم! کلا خیلی خوبن اینا :))))) من و دوستم هم که رسما به همه گروها درخواست دادیم و به دلایل مختلف (عمدتا اینکه ظرفیتشون پر بود) قبولمون نکردن. ولی خب کلا این حجم از محبوبیت بی سابقست.. و واقعا دلیلشو هم نمیدونم. هستن تک و توک افرادی که من باهاشون کنتاکت داشتم، ولی خب در کل من خیلیییی ادم ارومی ام و تو دانشکده سرم به کار خودمه. خیلی ناراحت شدم واقعا :( دیگه تو همین روت فعلی موندم. از روتیشنمون خیلی راضیما فقط اینکه تنهام. کاش حداقل تنهایی بهم بیمار بدن. اگه بدن من کاملا اوکیم..
بعدا نوشت: یه پارتنر واسه خودم پیدا کردم :)