امروز روز دندونپزشکه. جالبیش اینجاست که آدم هرچی جلوتر میره کمتر خودش رو دندونپزشک میدونه. یعنی اون اصراری که سال پایینیا به دکتر بودن دارن، سال بالاترا ندارن. هرچی جلوتر میری و میبینی چقدر هیچی بلد نیستی، تازه میفهمی حتی بعد از گرفتن مدرکت هم شاید واقعا نشه رو خودت اسم دندونپزشک رو بذاری.
من دیوانه وار عاشق این نقطه ای ام که توش ایستادم. این رشته، این دانشکده و همه چیزش. اینو درحالی میگم که اتفاقا هیچی راحت نمیگذره، زیر بار کارای دانشکده و امتحانات احساس له شدگی دارم ولی واقعا همه اینا حالمو خوب میکنن.
دیروز محمد که تازه فیزیوپات شده، برنامه کورسا و کلاساشونو نشونم داد. داشتم فکر میکردم چقدر خوشحالم که پزشکی نیستم. پزشکی فوق العادست ولی کار من نبود. قلب من تو دانشکده دندون می تپه، دقیقا همونجایی که صبح تا عصر درحال تکاپویی، علم و هنرت رو همزمان به کار میبری و با دستات چیزایی رو خلق میکنی که در عین درمان بودن، واقعا اثر هنرین.. این بهترین دستاورد زندگیمه. سالی که پشت کنکور بودم گاهی با خودم میگفتم واقعا ارزششو داره؟! ولی الان میگم می ارزید. اون روزا و شبا به این روزا می ارزید :)
خداروشکر :)
پ ن: فردا میانترم ارتو ۲ دارم و خیلی راضیم از درس خوندن این دو روزم :)