به طرز عجیبی هرکسی رو که توی دانشکده میبینی یا رل زده یا ازدواج کرده. سال پایینیامون که از همون اول رلاشونو زده بودن. فقط یه چندتا از بچه های ما مونده بودن که اونا هم وارد رابطه شدن. اونم با چه آدمای عجیب و جالبی. بعضیاش خیلی تعجبآور بود. البته وقتی میبینیشون کاملا هم به هم میان. سال اخریا هم که همه یا ازدواج کردن یا دارن ازدواج میکنن.
منم اهداف بیزنسگونه تو سر میپرورونم. اینکه دقیقا برنامم واسهی بعد فارغالتحصیلی چیه. گزینههام چیه، علایقم چیه، اولویتام چیه. علم بهتر است یا ثروت مثلا😂 که خب مسلما ثروت😂.
واسه تابستون یه سری برنامههای متنوع دارم😂. یه برنامه اساسی هم دارم که مامانم چند ساله برنامشو ریخته و دیگه باید انجامش بدم. هرچی هم بیشتر بهش نزدیک میشم بیشتر استرس میگیرم.
پس فردا امتحان درد و دارو دارم و سخته جدا. من ناتوانم از حفظ دارو :(((
دیگه اینکه بیاید این پیج پابلیک منو فالو کنید. واسش برنامههای بلندمدت دارم😂.
اصن بیاید کامنت بذارید یه کم از خودتون بگید. دلم تنگ شده واسه وبلاگ بازی.