تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۳۳۴. Regardez-moi, ecoutez-moi

خب پست دوم از این سری :)

یکی از چیزای خیلی مهم دیگه‌ای که توی روابط با آدما وجود داره اینه که اونارو ببینیم و بهشون گوش کنیم. خیلی از آدما مهارت خوب گوش کردن و توجه کردن رو بلد نیستن. وقتی مخاطب کلام کسی هستی باید اونقدری بهش توجه کنی که انگار اون ادم تنها آدم دنیاست و تو فقط اونو میبینی و میشنوی. ولی برعکس. آدما وسط حرف همدیگه میپرن، خوب گوش نمیکنن، به جای دیگه نگاه میکنن، گوشی چک میکنن یا یهو مشغول یه کار دیگه میشن. این رفتار واقعا بی‌احترامیه. من اگه کسی این کارو کنه دیگه سعی میکنم که مثلا دیگه نشینم چیزی رو واسش تعریف کنم و سکوتو ترجیح میدم. یا مثلا دیدم طرف داره حرف میزنه، دوست دختر/پسر ش حتی! مشغول یه کار دیگه‌ست و من سعی میکنم نشون بدم که دارم گوش میکنم (با اینکه مخاطب من نبودم) که حرف طرف نصفه نمونه و حس بدس پیدا نکنه..

چند هفته پیش که رفتم «ب» رو ببینم، حتی نمیتونم توصیف کنم چقدر ذوق و انگیزه داشتم و واسم مهم بود. البته قبلش که دیدم تلاش خاصی واسه دیدن من نمیکنه، میدونستم علیرغم اینکه خوب حرف زدن رو خیلی خوب بلده، ولی من اولویتش نیستم و وقتی اولویت یه ادم نباشی نمیتونی انتظاری ازش داشته باشی. دوست داشتم ببینمش. نه واسه اینکه حسی بینمون بود (چون نبود واقعا) فقط واسه اینکه به خودم قول داده بودم یه بار این کارو بکنم. فقط میخواستم مدیون دلم نباشم وگرنه انتظار خاصی نداشتم واقعا. خلاصه اینکه با کلی انگیزه وارد شدم ولی با کلی بی‌انگیزگی رو‌به‌رو شدم. اون روز داشتم فکر میکردم چرا چیز خاصی از چهرش تو ذهنم نمیاد. چرا خوب نگاهش نکردم. چرا تو چشماش نگاه نکردم. چرا دستاشو نگرفتم مثلا. چرا بیشتر حرف نزدیم. بعد یادم افتاد علتش خودش بود. حتی توی چشمام نگاه هم نمیکرد. حواسش پیش من نبود. وسط حرف زدن من، پشت سرمو نگاه میکرد، میرفت بیرونو چک میکرد که ببینه چه خبره و ... و خب مسلما من nervous و عصبی شدم و دلم میخواست هرچقدر زودتر ازونجا بزنم بیرون. اون ادم این مهارتارو بلد نبود؟! چرا. خیلی بهتر از من. ولی رفتارش یا به عمد بود و من واسش مهم نبودم. به همین سادگی..

حتی قبلش هم بهش گفتم که من میدونم اولویتت نیستم. چرا؟! چون اگه بودم تو میومدی شهر ما که منو ببینی. مثل مهدی که رفیق منه ولی هربار این همه راه واسه دیدن من میاد اینجا. من اولویتت نیستم چون حالا هم که خودم اومدم تهران، میگی فلان روز فلان انتشاراتم، فلان روز دارم میرم سفر، فلان شب کنسرتم، ساعت فلان هم باید برم خونه استراحت کنم. من اگه کسی واسم مهم باشه کل برنامه‌هامو واسه دیدنش به هم میریزم. من اولویتش نبودم چون حتی وقتی رفتم محل کارش تا نخواد وقتی ازش بگیره هم حاضر نشد نیم ساعت بشینه باهام حرف بزنه. ادمی که خوب بلد بود حرفای عاشقانه بزنه.. من که میدونستم دوست دختر داره، میدونستم من واسش مهم نیستم. چرا رفتم؟! واسه دل خودم. دوستش نداشتم ولی به خودم قول داده بودم.

میدونی چی میخوام بگم؟! خیلی مشخصه که ما چقدر واسه ادما مهمیم. مهم اینه که بخوای ببینی یا چشمتو روی همه چی ببندی و خودت جای طرف مقابل بهانه بیاری. و نکته دوم هم اینکه اگه کسی واقعا واسمون مهمه، لازمه که بهش نشون بدیم. باید مهارت حرف زدن، گوش کردن، دیدن و توجه کردن به اون ادم رو داشته باشیم. اگه بلد نباشیم مهم نیست چی تو دلمون میگذره. نمیتونیم اون مفهومو به طرف مقابل برسونیم.

اگه کسی واقعا واسمون مهمه، ببینیمش، واقعا بهش گوش کنیم و مراقب کلماتی که انتخاب میکنیم باشیم..

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
هوپ ...
۱۶ شهریور ۱۰:۴۹

آقا عنوانات یعنی چی؟ 

تو یکی از افرادی هستی که با تمام وجودت مهارت خوب گوش دادن رو داری :-)

پاسخ :

پست اول یعنی باهام حرف بزن.
پست دوم یعنی بهم نگاه کن، به من گوش کن.
فدات ^_^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان