حالا درسته که به روی خودم نمیارم و نمیخوام واسه خودم یاداوری کنم، ولی من توی زندگیم اشتباهات مرگباری داشتم. اشتباهات سادهای که همه مرتکبش میشن نه، واقعا غیرقابل گذشت.. تا مدتها هر روز و هر ثانیه خودمو بابتشون سرزنش میکردم و عذاب میدادم ولی بعد یه جایی باهاشون کنار اومدم، پذیرفتمشون و خودم رو تا حدی بخشیدم. الان زندگیم آرومه و دوسش دارم چون یادم نرفته تو چه باتلاقی گیر افتاده بودم و خلاصی نداشتم. باتلاق به معنای واقعی. اینا لحظاتیه که فقط خودم و خودم میدونم توشون چی بهم گذشته و فقط من میدونم چیارو از سر گذروندم که الان خیلی راحت از خیلی چیزا دوری میکنم. الان حالم خوبه چون میدونم اشتباهات الانم در نهایت اشتباهات ساده و سطحیای هستن و من سالهاست از اون جهنم خودخواسته خلاصی پیدا کردم. چی شد که یادش افتادم؟! هیچی. دیشب کابوس اون روزا و شبا رو دیدم..