هنوز یه هفته نشده که با استادم واسه پایان نامه هماهنگ کردم. یعنی واقعا قصدشو هم نداشتم با این استاد پایان نامه بردارم و کاملا اتفاقی شد. از اون روز هر شب بلااستثنا پیام میده که مثلا موضوع، مقاله ها یا مثلا پروپوزال چی شد. این دو سه روز اخیر رسما هر یکی دو ساعت یه بار پیام میده پروپوزالت چی شد! دیگه دیروز از صبح نشستم بیان مسئله نوشتم. شب عکسشو واسش فرستادم و واضح نبود. گفت فردا تایپ شده بفرست. گفتم چشم. بعد دوباره گفت نه، همین الان دوباره عکس بگیر همین الان یه کم بخونم. (ساعت یک شب!) امروز صبح زود تایپ کردم و واسش فرستادم. انگلیسی هم نوشتمش. الان پیام داد که خوندش و انقدر خوشش اومده بود که گفت میای همزمان یه سیستماتیک ریویو هم کار کنیم؟! :)))) تازه میگه خودم قبلا کار نکردم! رسما میخواد همه فانتزیاشو با من عملی کنه :))))) خیلی اتفاقی شد با این استاد پایان نامه گرفتن ولی پیگیر بودنشو، به فکر بودنشو حتی این عجول بودنشو هم دوست دارم. همیشه از کارای پژوهشی بیزار بودم ولی الان حس میکنم خیلی هم بد نیست، حتی از جهاتی هم جالبه. حتی دلم میخواد اون سیستماتیک ریویوش رو هم قبول کنم. دست روی موضوعات خوب و جدیدی هم میذاره و اصرار هم داره مقالاتشو جاهای معتبری چاپ کنه که اینم باعث میشه دلم بخواد باهاش کار کنم..
من همیشه دوست داشتم با گروه پروتز پایاننامه بردارم ولی از بس همه میگفتن سخت و پردردسر و پرهزینهست که سمتش نمیرفتم. ولی اخرش هم پروتز نصیبم شد :). موضوعم درمورد ایمپلنته و یه مهندس مکانیک هم پیدا کردم که کارای طراحی و انالیز مجازیش رو توی یه نرم افزار خاص انجام بده.
کاش خوب پیش بره همه چی. خداروشکر..