طبق برنامه امروز بخش نداشت. و من با این تصور که امروز کلا نمیبینمش رفتم دانشکده. توی بخش پریو بودم و وسط جرمگیری. یهو منشی بخش صدام کرد خانم فلانی! از جام بلند شدم تا منشی رو ببینم، یهو باهاش چشم تو چشم شدم! دم بخش بود.. پرستار بخش داشت استادو بهم نشون میداد و من محو دیدن یکی دیگه بودم! استاد اومد کنار پارتیشنم وایساد و من درحالی که روحم یه نقطه دیگه بود باهاش حرف میزدم. بعد اومدم واسه بیمار ادامه بدم، هول کرده بودم کاملا :| یه وسیله انداختم روی زمین، دستم میلرزید کار کنم. اصن یه وعضی! تازه قصد رفتن هم نداشت. به بیمارش گفته بود بیاد. هی تو راهروی بخش راه میرفت و من نمیتونستم ازش چشم بردارم! چند بار چشم تو چشم شدیم و یه بار که داشتم یواشکی نگاش میکردم مچمو گرفت :| قدش خیلیییییی بلنده. حدود دو متره و حتی وقتی بخش بغلی هم باشه از فراز همه پارتیشنها مشخصه کاملا :))))) حالا من امروز دقت کردم، حتی وقتی بالای سر بیمار نشسته هم میشه از بالای پارتیشن از ته بخش هم دیدش! لعنتی جذاب :|
شاید باورتون نشه چون خودمم فکر نمیکردم دلم واسه همچین تیپ ادمی بره. ولی مثلا کلی سیبیل داره و استایل خیلی جدی و خشن و مردونه و این حرفا :||||| بعد من هر بار که میبینمش؟! الله الله از این همه جذابیت و زیبایی..