تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

29 آذر 1400

امشب از اون شباییه که خونه از سکوت کامل درومده. صدای رعد و برق و بارون شدید میاد و البته صدای سگای روستا. پنجره رو باز گذاشتم تا هم بوی نم بارون بیاد هم خواب از سرم بپره و درس بخونم. هر یک ساعت یه بار هم میرم توی تراس قشنگم تا بارونو ببینم. دارم مواد دندانی میخونم، طبق معمول شام ندارم. هنوز دو ساعت دیگه باید بخونم تا 8 ساعت امروزم تکمیل بشه. و دارم فکر میکنم با همه سختیاش، چقدر بعدها دلم واسه این شبا و این خونه تنگ میشه. اصلا دلم میخواد امشب تا ابد ادامه پیدا کنه و هرگز تموم نشه. امشب این تنهایی رو به قدری دوست دارم که از وصف خارجه...

۱ نظر ۹ موافق ۱ مخالف
x
۰۳ دی ۲۳:۰۱

میشه آدرس وبلاگ کتابت رو بذاری؟

هرچی میگردم پیداش نمی کنم

پاسخ :

سلام عزیزم. فکر کنم بیشتر از دو سال باشه که غیرفعالش کردم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان