پارهترینم. طبق معمول شبی سه چهار ساعت میخوابم و روزی یه وعده غذا میخورم و از بیخوابی و گشنگی حالت تهوع و سرگیجه دارم. کاش جواب این همه سگ جونی و پارگی رو بگیرم فقط.
پارهترینم. طبق معمول شبی سه چهار ساعت میخوابم و روزی یه وعده غذا میخورم و از بیخوابی و گشنگی حالت تهوع و سرگیجه دارم. کاش جواب این همه سگ جونی و پارگی رو بگیرم فقط.
همیشه توی زندگیم دقیقا تو همین موقعیت جا زدم. دم دمای خط پایان و توی لحظات اخر، دقیقا وقتی از کلی ادم جلوتر بودم حس کردم نمیرسم. پس نشستم و تماشا کردم که چطوری اونایی که کلی ازم عقب تر بودن ازم جلو زدن و رسیدن و من نه! واسه یه بارم که شده، میخوام تا لحظه اخر خودمو نبازم. تا اخرین لحظه خودمو برنده ببینم. شاید شد! اگه هم نشد، حداقل تا ثانیه اخر زورمو زدم دیگه
به سختی دو روز مرخصی گرفتم که حداقل این چند روز اول عید رو تا پنجم خونه باشم و اومدم خونه. دیشب پیام داد یک فروردین کشیکی. دلم میخواست یا خودمو بکشم یا اونو. گفتم اصلا تعطیل رسمیه و نمیخوام بیام. گفت نامه واست رد میکنم تخلفات اداری. بعد کلی دعوا و دردسر، نهایتا موفق شدم کشیکمو بذارم پنجم. روز جمعه توی تعطیلات عید😑. مریض از در اتاقم رد بشه، خودم شهیدش میکنم😭.
حالا امروز پیام داده که همین الان پاشید بیاید شبکه که انگشتتونو واسه مرکز عید تعریف کنیم. د اخه زبون نفهم. من الان چطوری پاشم بیام اون استان خراب شده شما، فقط بخاطر اینکه تو تا دقیقه نود نمیخواستی برنامه کشیکارو بذاری؟! واقعا زبون نفهمترین، خودخواهترین و بیمرامترین ادمای کل عمرم رو اینجا دیدم. حیف مجبورم بمونم وگرنه یک ثانیه هم دیگه تحمل نمیکردم. طرحم که تموم بشه، دیگه هیچ وقت پامو توی کل این استان نمیذارم.
پس از وامها و قسطهای فراوان و مساعدت والدین :)))) بالاخره ماشین خریدم😍
یه بار دیگه توی زندگیم تیک داوطلب چپ دست رو زدم و ثبتنام کردم. ایشالا که خوب پیش بره❤️
۱. خیلی به اینکه دنیا عادلانهست یا همیشه تلاش نتیجه میده اعتقادی ندارم. ولی میخوام یه جایی ثبت بشه این روزایی که تنها توی یه روستا توی ناکجاآباد با همه جون و توان کار کردم و درس خوندم. دلم میخواد یه روزی بیام و اینجا بگم که جواب داد!
۲. اجازه بدید از خودم تعریف کنم و بگم من واقعا دکتر خوبیم! توی همه کارا صد در صد و پرفکت نیستم ولی واقعا خوبم! مهربونترین و صبورترین ورژنم درمقابل بیمارامه. واسشون نهایت ارزش و احترامو قائل میشم و حتی بین مردم به شدت قدرنشناس اینجا، به وضوح میتونم ببینم که متوجه نوع رفتاری که باهاشون میکنم میشن و این واقعا واسم ارزشمنده. از نظر کاری هم بهترین کار و کیفیتی که در توانم هست رو واسشون میذارم. به خرج لیدوکائین دولت و زحمت خودم هم تا جایی که میشه واسشون رایگان کار میکنم. حتی واسه قدرنشناستریناشون. اعتقاد مذهبی ندارم، صرفا حس میکنم کاریه که باید انجامش بدم. و با اینکه درس میخونم و میشده که کمتر کار کنم، هیچ وقت کسی رو با درد و ناراحتی رد نکردم و واسه همه کار کردم. این پیرمردای سیبیل کلفت و ضد زنی که اول کار میترسن بهم اعتماد کنن و تهش قلبا بهم اعتقاد پیدا میکنن و دوباره میان پیشم هم قابل توجهن :))) اولش هی شک میکنن، میگن حتما ریشه جا مونده، بعد هی دندونشونو چک میکنن، یا میگن اصلا مگه کشیدی؟! ولی خب بعدش میپذیرن :))
۳. حالم خوبه؟ نه چندان. صرفا همینطوری خواستم اینارو نوشته باشم.
۴. یه وقتایی اینجا یه جراحیهای خفنی (در حد خودم) انجام میدم یا حتی ترمیمام به قدری خوب میشه که همون لحظه بهم وحی میشه «و ما تو را دندانپزشک آفریدیم!» :))))))
۵. ببخشید که کامنتارو جواب نمیدم. ولی همشو میخونم و بینهایت خوشحالم میکنن. خب؟!
باد و بارون شدیده. در و پنجره محکم به هم میکوبن. یک ساعت پیش یه زلزله واقعا شدید اومد. منم و در و دیوار خونه و صدای باد و بارون و کوبیدن در و پنجره ها به هم. مطلقا تنها، توی یه روستای کوچیک توی یه استان غریبه و بدون دوست و آشنا. و گاهی فکر میکنم اگه اینجا توی تنهایی بمیرم چی؟!
و اصلا من اینجا چه غلطی میکنم؟؟
بیاید یه چیزی بگم پشماتون بریزه!
یادتونه یه سال بالایی داشتم که خیلی ازش خوشم میومد و به پیشنهادم جواب رد داد؟! خب اون چند ماه پیش خیلی ناگهانی ازدواج کرد. الان معلوم شده دلیل ازدواج ناگهانیش این بوده که دوست دخترش باردار شده و مجبور شدن ازدواج کنن! بچه هم بزودی به دنیا میاد.
از هر طرف به این قضیه فکر کنی کابوسه! بدبختا چه دهنی ازشون سرویس شده و خواهد شد.