تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۲۳ مهر ۹۹

سال اخر؟ سبکتر و کم کارتر از کل این شیش سال! دیر میرم. زود برمیگردم. خیلی وقتا بیکاریم رسما. سه یا چهار روز در هفته میرم. خیلی هم کار خاصی نمیکنیم. این هفته فقط توی بخش جراحی، یه جراحی بافت سخت انجام دادم که جدید بود. همین :( 

اموزشگاه المانیم رو عوض کردم و این استاد جدیدم خیلی خوب و متفاوت از قبلیه واقعا. و باید اعتراف کنم هیچ زبانی از نظر سختی و حتی گاهی دوست نداشتنی بودن به پای المانی نمیرسه. مثلا فرانسه هم سخت بود ولی خب واقعا هم جذاب بود. ولی المانی کلا مدلش فرق داره :|

فصل ۸ افیس ام و جز معدود دلخوشیای این روزای زندگیمه. عمیقا خسته و بی حوصله ام و کاش زندگیامون این شکلی نبود. کاش یه جایی زندگی میکردم که اصلا نمیدونستم ایرانی وجود داره. کاش کرونا نبود. کاش این همه بدبختی و دردسر نبود..

۰ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

۱۴ مهر ۹۹

استادی که من باهاش پایان نامه گرفتم، پارسال چون اول طرحش بود نمیتونست استاد راهنمام بشه و استاد مشاورم شد. استاد راهنمام مدیر گروه پروتز شد که اولش کاملا فرمالیته بود و حتی منو نمیشناخت چون هیچ وقت باهاش بخش نداشتم. این چند وقت که برای کارای اداری لازم بود اون یه سری از کارا رو بکنه یا امضا کنه و ... باهاش برخورد داشتم. این ادم به قدری خوب و مهربون و باحوصله‌ست که در وصف نمیگنجه. مهم نیست کجا باشه و در حال چه کاری باشه، به محض اینکه منو ببینه میاد تا کارمو راه بندازه. و خب منم که دیدم چقدر این بشر خوبه، دیگه کلا همه چیز پایان ناممو با خودش چک میکنم و بهش نشون میدم و ازش سوال میپرسم. همون سوالو اگه از استاد مشاورم بپرسم، میگه برو بگرد تا پیدا کنی. ولی استاد راهنمام خودش میره سرچ میکنه و جواب نهایی رو بهم میده. وقتی شماره حسابشو میخواستم که بفرستم واسه پولی که دانشگاه باید به حسابش واریز کنه، گفت شماره حساب خودتو بده! البته از نظر قانونی این اجازه رو بهم ندادن و نشد ولی همینکه اینو گفت واقعا واسم خیلی حس مثبتی داشت. البته گفت هر وقت پولو دادن، میریزم به حسابت.

یه جوری شده که هر روز یا من حضوری پیششم یا دارم پیام میدم. عملا یک ثانیه از دست من راحت نیست :))) اون روزی بهم گفت اخرین باری که کسی رو به پیگیری تو واسه پایان نامه دیدم، ده سال پیش بود!😂😂😂 یکی از دلخوشیای پایان نامه ایم اینه که استاد راهنمام این ادمه. از نظر علمی و سوادی که میدونستم خیلی شاخه. از نظر تدریس هم وبینارای این مدتش انقدر خوب بودن که من هرجایی اسمشو ببینم با کله همون جام. ولی اخلاقشو نمیدونستم که واقعا شگفت زده‌م کرد از شدت خوبی و ساپورت‌کنندگی و ...

توی این شیش سال، من واقعا همه ی همه ی تلاشمو کردم. الان که سال اخرم، توی بعضی کارا واقعا خوبم و توی بعضی کارا نه. ولی اینو میدونم که توی هر مرحله‌ای که بودم، توی اون زمان همه‌ی تلاش و وقت و انرژیم رو صرفش کردم. از فانتوم پروتز کامل و چندین و چند بار قالب گرفتن گرفته، تا هر روز توی پره کلینیک اندو موندن، تا تلاشی که واسه‌ی تک تک بیمارام کردم و حرصایی که خوردم تا الان که به پایان نامه رسیده. من همه‌ی تلاشمو کردم، حتی اگه نتیجه خیلی خوب نشده باشه. حداقل میدونم هیچ وقت کم نذاشتم. هیچ وقت..

حتی رفت و امدی که واسه‌ی همه ساده‌ترین کار دنیا بود رو هم من با مشقت انجامش دادم. شیش سال ۵ صبح بیدار شدم و ۶ صبح از خونه بیرون زدم تا برم شهر دانشجوییم. ولی با این حال هیچ وقت حتی یه کلاس بیخودی رو هم نپیچوندم..

من همه‌ی زورمو زدم و اگه جایی کاری یا چیزی به قدر کافی خوب نشد، حتما بیش از توان من بوده. نمیدونم..

پ‌ن: پایان نامم تموم شده. الان دارم مقالشو مینویسم و امیدوارم جای خوبی چاپ بشه. و خب بعدشم که پایان ناممو مینویسم..

۲ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

۵ مهر ۹۹

سر این پایان نامه چنان دهنی از من سرویس شده که در وصف نمیگنجه. فشار روانیش داره منو میکشه..

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

۲ مهر ۹۹: فاکد آپ!

وقتی میخواستم پایان نامه بردارم، اولین چیزی که به استادم گفتم اینه که کار پرهزینه‌ای نباشه. وقتی یه موضوع پرهزینه داد، صدبار گفتم من نمیتونم و صد بار گفت نگران نباش من پرداخت میکنم! هی گفت مقاله ی منه و من پولشو از دانشگاه میگیرم پس خودم پولشو میدم. چند وقت پیش که دیدم هزینه ها شده پونزده بیست میلیون بهش گفتم بیا تا دیر نشده موضوعو عوض‌کنیم. گفت نههه. این خوب چاپ میشه، خودم پولشو میدم. قسط اولو که داد گفت قسط دومو فلان تاریخ میدم. قبل اون تاریخ گفت به مهندسه بگو پولش اماده‌ست، زودی کارو اماده کنه. کار که اماده شد، گفت من که گفتم پول ندارم! بگو پونزده شهریور! پونزده شهریور گفت خودت قسط دومو بده، من بعدا بهت میدم و الان پونصد میلیون چک دارم و نمیتونم. گفت این قسطو تو بده، قسط بعدیو من یک مهر میدم! امروز که پیام دادم مبگه دکتر، این دیگه اخرین قسطیه که من میدم! بقیشو خودت بده! همه کل پولشونو خودشون دادن!! انقدر بد و توهین امیز حرف زد که انگار من دارم ازش گدایی میکنم یا پولش قراره بره تو جیب من. حالا من این وسط لای منگنه گیر افتادم. اون مهندسه پولشو میخواد، استاد پول نمیده، منم که پول ندارم! فکر کن طرف از پارسال داره به من میگه نگران نباش، من پولشو مبدم. الان زده زیرش و میگه به من ربطی نداره. خب من الان چه غلطی بکنم دقیقا؟! بعد تازه هیچکس تو این دانشکده پایان نامش انقدر گرون و پرخرج نشده که میگه همه خودشون پولشونو دادن. ضمن اینکه من هرکیو دیدم استادش پولو داده چون دانشگاه پولو برمیگردونه. تازه طبق قانون جدید کل هزینه پایان نامه رو دانشگاه میده و دیگه سقف نداره. انقدررر عصبانی و ناراحتم که در وصف نمیگنجه. واقعا خدا منو لعنت کنه که جیب خودمو نمیبینم و همچین پایان نامه ای برمیدارم. از همون اولشم میدونستم اخرش این میشه و این حماقتو کردم. 

پولو نمیده، بعد روزی صد بار پیام مبده دکتر مقالت چی شد! با فرمت فلان ژورنال بنویس! اگه قراره پولشو من بدم که نه مقاله ازش درمیارم نه هیچی.. برو ببینم کدوم یکی ازون در و دافایی که باهاشون پایان نامه گرفتی واست مقاله درمیارن.. همونایی که هنوز داری دنبالشون میدویی که زحمت بکشن و پروپوزال بنویسن :| بعد پارسال انقدر به من فشار اورد که یه هفته ای تا ساعت دو شب داشتم پروپوزال مینوشتم و ترم ۹ دفاع کردم! فکر کن ساعت یک شب به من میگفت پروپوزالت کو. الانم میگه مقالت کو.. واقعا و عمیقا متاسفم. فقط همین..

۴ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان