تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۱۳۶. خیلی خیلی حالم بده :|

امروز صبح که میخواستم برم دانشگاه، توی ماشین صندلیای تک نفره جا نداشتن. مجبور شدم کنار یه اقا! بشینم. صبح خیلی زود بود و بعد چند دقیقه خوابم برد. وسط خواب یه لحظه حس کردم یکی داره نگاهم میکنه. از خواب پریدم، حس کردم اونی که کنارمه همش داره برمیگرده و نگاهم میکنه! یهو از گوشه ی چشم نگاهش کردم و دیدم شلوارشو باز کرده و داره به خودش ور میره :| تازه با اینکه فهمید من دیدمش تا اخر مسیر مصرانه به کار خودش ادامه میداد‌.


حالم بده و فوق العاده عصبیم. خب؟! 

کاش بمیره فقط.

۹ نظر ۱۴ موافق ۰ مخالف

۱۳۵. جل الخالق!

شاید باورتون نشه ولی  موجوداتی هستن که واسه همه پشت چشم نازک میکنن و فقط با کسایی خوبن که مثل خودشون پدر و مادرشون پزشکن!!!!!! 

البته که ما به کتفمون هم نیست که همچین ادمایی با همچین اخلاق مزخرفی چطوری رفتار میکنن و انقدر حقیرن که من به شخصه حتی در اون حدی نمیبینمشون که بخوام نگاهشون کنم ولی فقط خواستم در جریان باشید حماقت ادما حد و مرز نمیشناسه.. 

ادمایی هستن که با دستاوردای پدرا و مادراشون زندگی میکنن و بزرگترین افتخارشون چیزاییه که اونا به دست اوردن.. از خودشون چی دارن؟! هیچی!

۷ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

134. من همه تلاشمو میکنم..

خب راستش انگشتای اشاره و شست دست چپم بخاطر اندوی زیاد تاول زده. امروز اخر وقت دیگه واقعا با یه درد وحشتناک داشتم کار میکردم. درد کتف و گردن و کمر به کنار، دستم هم از مچ واقعا درد میکنه و الان حتی تایپ کردن با گوشی هم دردناکه.. ولی خب فقط با خودم تکرار میکنم که من همه ی تلاشمو میکنم واسه دندونپزشک خوبی شدن.. کاش بشه.. این تنها چیزیه که میخوام :-(

۳ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان