تماما مخصوص

سمفونی یک زندگی..

۱۴۷. استرس و دیگر هیچ!

۳ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۴۶. بعد میگن چرا دندونپزشکی گرونه!

قیمت: ۱۲۶ هزار تومن.

این ترم بیش از دو میلیون وسیله فقط واسه اندو خریدم! تازه این قیمتا مال جنسای چینی اشغاله!

۶ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

145. استرس

تا حد مررررگ واسه امتحان پاتو عملی فردا و اندو عملی پس فردا استرس دارم. هیچ وقت تو عمرم همچین استرسی نداشتم :|

یه سری اتفاقات بامزه هم این دو سه روز افتاده که حالا بعد این دو تا امتحان اگه قلبم همچنان کار میکرد میام میگم :-))))

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۴۴. کیس جدید :))))

اون پسر داروعه بودااااا که قبلا تو اینستا میومد دایرکتم، الان توی دایرکت توییتر گفته بود ای دی تلگرامتو بده یه چیزی بفرستم واست. حیف که فقط یه جزوه از امتحان فردا رو خوندم و نمیتونم با خیال راحت بشینم ببینم چطوری میخواد نظرمو نسبت به خودش اوکی کنه.(ایشالا که کلا قصدی نداره و همه چی تو عالم رفاقته ولی خب دیگه:))) )

۴ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

۱۴۳. عشوه شتری!

 یه دختر جوون با تیپ انچنانی و کلی ارایش اومد توی بخش رادیو که عکس بگیره. به یکی از پسرا اشاره کردیم که فلانی تو برو. ازوناست که تو خوشت میاد :))))  برخلاف تصورمون گفت نههه امکان نداره من برم. این قشنگ معلومه که از این عشوه ایاست!

یکی از دخترا رفت که عکسشو بگیره. بعد دیدم داره میگه یعنی شما میخواید عکس بگیرید؟؟!! نه نه. برید بگید استادتون بیاد! عکس من خیلییی مهمه!

:| بعد که توجیه شد اینجا محیط اموزشیه و استاد از کسی عکس نمیگیره رفت توی کابین. بعد میگفت در کابینو ببند! نمیخوام کسی منو با دهن باز ببینه!!! [سیستم جدید اینه. دندونپزشکی با دهن بسته!!!] هر بار که این همگروهی بیچاره ی ما میخواست فیلمو تو دهن خانم بذاره اه و فریادش بلند میشد که وااای دهنم کج شد! اخ دهنم پاره شد!! وای وای درش بیار دهنم داره خون میاد!! وای وای من دارم اذیت میشم! اخرش هم انقدر ادا اصول دراورد که فیلم توی دهنش چرخیده بود و عکسش تکرار خورد. نفر بعدی که رفت ازش عکس بگیره ما از بیرون کابین با صدای بلند میگفتیم فلانی انقدر فیلمو تو دهنش فشار بده که جدی جدی خون بیفته :)))))))

ولی خب به تشخیص پسرا ایمان اوردم. لعنتیا خیلی شناختشون دقیقه :))))

۳ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

142. نیمه شب 18 خرداد

امشب مهمون داشتیم و در کل نشد که امروز خوب بخونم. امروز دو فصل نویل خوندم و یک فصل فالاس. 

اسلاید پرزی ای که اون همه واسه ساختنش زمان و انرژی گذاشتم دانلود نمیشه و مجبورم از اول توی پاورپوینت بسازمش :| اصلا وقتشو هم ندارم..

طبق معمول که دوران امتحانات به فکر تغییر و تحول توی وب میفتم، یاد وبای قبلیم افتادم. فقط ارشیو سال 95 به بعدم رو دارم. از ارشیو 93 تا 94 چیز خاصی ندارم. بجز چندتا پست از دوران پشت کنکوری بودنم. ولی از وقتی اومدم توی بیان، تقریبا بیشتر ارشیوم رو دارم.قبل از اون حتی یادم نمیاد چند صدتا وب و چه ادرسایی داشتم :-)))) خلاصه که سه تا وب قبلی رو لینک کردم. بجز یکیش که خب چون فیلتر شد مجبور شدم محتواش رو توی بلاگفا کپی کنم.

خوندن پستای چند سال گذشتم حتی واسه ی خودم هم عجیبه. این حجم از تغییرات خیلی بیش از حد انتظارم بود.

دلم میخواد دیگه واسه همیشه اینجا بمونم. بعدها خاطرات دوران دانشجوییم رو اینجا داشته باشم. بعدش طرح، شاید رزیدنتی، شاید مطب، شاید مهاجرت.. نمیدونم.هرچی که توی زندگیم پیش بیاد. ولی خیلی خیلی خوشحالم بابت همه ی سال های بلاگر بودنم. و حقیقتا که هیچ فضای دیگه ای جایگزینش نمیشه..

۶ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

141. تصورات فانتزی..

درمورد این پست

خب راستش منم اون پستی که مد نظر ایشونه رو دیدم و موقع خوندنش این سوال واسم ایجاد شد که واقعا چرا؟! تصورات خیلی از بچه های پزشکی نسبت به دندون همونقدررر فانتزیه که تصور خیلی از مردم عامه و پشت کنکوریا از پزشکی. همونقدر شیک و فانتزی..

این چیزی که میگم درمورد دوره ی عمومیه و اصلا درمورد دوره ی رزیدنتی صحبت نمی کنم چون درمورد تخصصای مختلف کاملا متفاوته. درمورد اینکه بچه های پزشکی احتمالا درسای سنگین تری دارن یا حداقل از بچه های دندون بیشتر درس میخونن، اینو میتونم قبول کنم. ولی اینکه دندون بهشت برینه و همه توش دارن خودشونو باد میزنن و پزشکی وسط جهنمن دیگه واقعا زیاده رویه. یا تصور اینکه دندون کار عملیه پس همه دور هم خوشن و یه سری کار راحت و آبکی انجام میدن و کلا هم بهشون سخت نمیگذره. دیگه خداییش بی انصاف نباشیم. ترم پنج که پزشکیا هنوز دارن علوم پایه میخونن بچه های دندون توی پره کلینیکن. یک سال بعدش که بچه های پزشکی فیزیوپات هستن و همچنان درسای تئوری میخونن بچه های دندون مسئولیت بیمار باهاشونه. و خب بجز دوران اینترنی که یک سال، یک سال و نیم آخره، قبل از اون بچه های پزشکی کشیک آنچنانی ندارن. قطعا خیلی زیاد درس میخونن و زحمت میکشن ولی هیچ وقت مستقل مسئولیت یه بیمار باهاشون نیست. مسئولیت بیمار با اینترن و در اکثر مواقع رزیدنته. در صورتی که بچه های دندون از ترم شیش بیمار مستقل دارن که خودشون تنها مسئولشن و باید بابتش پاسخگو باشن. علاوه بر اون فشار فیزیکی ای که توی دندون وارد میشه چیزیه که یه پزشک با پنجاه سال تجربه هم ممکنه هرگز تجربش نکنه. من توی سال سه که هنوز اول راهه یه گردن درد و کمردردی رو دارم تجربه میکنم که واقعا حس میکنم تا اخر سال شیش هم با این وضعیت نمی تونم دوام بیارم. برخلاف اون تصوری که وجود داره و همه فکر میکنن توی دانشکده دندون همه نشستن دور هم و دارن خودشونو باد میزنن، واقعا دانشکده دندون پرتکاپو ترین جاییه که تا حالا دیدم. کسایی که هفت و نیم صبح کلاس اولشونه. و از هشت و نیم صبح تا عصر توی بخش و لابراتوار و پره کلینیک مدام درحال تکاپو و فعالیتن. هیچ ساعتی دانشکده رو خلوت یا آروم پیدا نمیکنید. هیچ کسی رو بیکار پیدا نمی کنید (البته که ادمای از زیر کار در رو همه جا پیدا میشن.)

واقعا این مسابقه ی رشته ی کی سخت تره و کی بدبخت تره رو درک نمیکنم. تلاش واسه نشون دادن اینکه فقط ماییم که سختی میکشیم و بقیه راحتن. هر رشته و شغل و موقعیتی سختیای خاص خودشو داره. من یه عالمه دوست پزشک دارم و واقعا همیشه شاهد همه ی تلاشا و زحمتاشون بودم و اصلا کیه که بتونه منکر باشه؟! ولی لطفا بی انصاف نباشیم. چشم بسته و بدون اطلاعات داشتن نظر ندیم. ما ها هیچ منتی روی هیچ کسی بابت رشته ای که انتخاب کردیم نداریم. نه روی همدیگه نه روی بیمارامون و نه روی هیچکس دیگه. از روی علاقه انتخاب کردیم و پای علاقمونم هستیم. سختیاشو هم به جون میخریم. ولی اینکه همدیگرو تخریب کنیم واقعا قشنگ نیست. فقط بی انصاف نباشیم. همین..

۴ نظر ۷ موافق ۰ مخالف

۱۴۰. ۱۶ خرداد ۹۷

خب خب خب! چهار فصل فالاس خوندم و یه مقداری هم معاینات اعصاب و معاینات دهانی.وقت هم زیاد تلف کردم ولی در کل راضیم:)

۴ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

139. تحول!

میگه من توی پنج سالگی پنج جز قرانو حفظ بودم. همه انتظار داشتن تهش ایت الله بشم ولی الان که میبینی به هیچی اعتقاد ندارم. میگم چرا؟! میگه عشق و هنر. زورشون چربید.. میگه الان فقط به انسانیت معتقدم.

میگم اگه یه روز بتونم حساب خدا رو از دین و مذهب جدا کنم دلم باهاش صاف میشه. الان نمیتونم. خیلی مردسالاره :-))))

۷ نظر

138. بعد از مدتها!

1. یک عاااالمه درس و امتحان سرم ریخته و خیلی خیلی عقبم. امتحانای عملی هم که به جای خود! فقط امتحان رادیو رو دادم که اونم به علت یه سری خنگ بازی واضح توی قسمت ایستگاهیش بیست نمیشم. عکسایی که گرفتمو نشونم نداد ولی فکر کنم خوب بودن. در کل مهم نیست چند بشم چون میتونم با اطمینان بگم که خیلی خیلی خوب همه چیزو یاد گرفتم و واقعا از خودم و همه چیز راضیم. دم استادمون گرم واقعا..

2. گفته بودم که واسه ی پروتز یه خانم و پسرش هستن. خانمه بیمار منه و پسرش بیمار پسرا. در طول جلسات مختلفی که میومدن همیشه کار پسرش زود تموم میشد ولی کار خودش نه که اونم بخاطر وسواس بیش از حد استادم روی همه ی جزئیات بود. و خب مطمئن بودم پسرش حس میکنه کار پسرا از من بهتره که اون همیشه زودتر کارش تموم میشه. الان یک ماهی میشه که دندوناشونو تحویل گرفتن و بیمارم فوق العاده راضیه. هر سری میاد واسه فالو اپ کلی دعا و تشکر و اینا. هم از خودم و هم استادم. درحالی که پسرش اصلا راضی نیست و میگه حتی با حرف زدن هم از دهنش میفتن. اصلا اصلا راضی نیست. بعد این دفعه خانومه میگفت نمیشه مال پسرمو هم شما و استادت درستش کنین؟! [استاد اون بچه هایی که پسره بیمارشون بود با استاد من فرق داره] خانومه میگفت کار کردن پسرا همینه دیگه. همه چیو سر هم بندی می کنن :-)))) واقعا واقعا خداروشکر که بعد از اون همه سختی و استرسی که بابتش کشیدم کار خوب از اب درومد.

3.یادتونه گفتم بیمارم گفته که چون شوهرم پنجاه ساله دندون مصنوعی هاشو درنیاورده منم درنمیارم؟! اولین باری که اومد واسه فالو اپ، وقتی دهنشو باز کرد تا دندونارو از توی دهنش دربیارم از شدت بوی بد قطعا در جا عق میزدید. دندونارو که دراوردم و دیدم تمام چیزایی که یک هفته تمام خورده روشه و یه بوی فوووق مزخرف میده مرررردم. دوستم درجا عق زد! و تمام مدت خودمو بابت رشتم فحش میدادم حقیقتا :-))))

بعدش دوباره کلی بهش تاکید کردم که با مایع و وایتکس و اینا چطوری باید بشوریشون. این هفته که اومده بود، اون دندونایی که با کلی ظرافت چیده بودمشون و طرح لثه و همه چیزشو طراحی کرده بودم قهوه ای شده بودن. استاد که دیدشون گفت حاج خانم اصن ولش کن. دیگه نمیخواد درشون بیاری. شما که اصن گوش نمی کنی :-)))) میگه چراااا. هفته پیش با رب انار شستمشون :-)))))))

4. یه سری هم با دامادش اومده بود واسه فالو اپ. بعد مرتیکه معتاد بالا سر من وایساده بود و همش دستور میداد که فلان کارش نکن لق شد. زود تمومش کن دیر شد و این حرفا. منم دیدم دیگه نمیتونم تحملش کنم. گفتم من تشخیص میدم چه کاری رو باید انجام بدم و چه کاری رو نباید انجام بدم. شما هم بفرمایید بیرون!

5. این ترم با مجموع 23 تا بیمار تموم شد. یه بیمار پروتز، یه بیمار تشخیص و 21 بیمار رادیو. و خب پرم از احساس خوب بخاطر همه چیزایی که واقعا یاد گرفتم و همه تلاشمو کردم که توشون بهترین باشم.

6. قرار بود که برای ریکوایرمنت اندو هرکسی شیش تا دندون اندو شده تحویل بده. با اینکه دندونای تحویلیم مدت ها پیش تموم شده بود ولی تمام روزای هفته رو تا هفت و نیم عصر دانشکده میموندم. (یعنی روزی دوازده ساعت کار بی وقفه!) حتی پنج شنبه ها هم تا ساعت چهار کار میکردم. نه واسه نمره نه تحویل دندون نه هیچ چیز دیگه. واسه اینکه حس میکنم اگه همه ی همه ی تلاشتو واسه زندگیت نکنی تا اخر عمر مدیون خودتی. همه ی تلاش نه فقط به کلام، همه تلاش یعنی همه ی زمانت، همه ی توان فیزیکی و بدنیت و انقدری که دیگه بیش از اون نکشی. و واقعا یه روزایی حس کردم خیلییی بیش از توان فیزیکیم دارم از خودم کار میکشم. درد کتف و کمر و گردن، دستای تاول زده، مچ درد.. یه ادمی که در حد خودکشی از خودش کار کشیده! اینجا دیگه اصلا نمره و پاسی مطرح نیست. مسئله اینه که تو قراره از ترم بعد این کارو واسه بیمارات انجام بدی و واقعا بنظرت شیش تا دندون کافیه؟! اونم وقتی همش با تقلبه؟! اب جوش و اکریل زدن و قیچی کردن گوتا از ته دندون و هزار راه بیخودی دیگه. الان نمیگم که کار من خیلی خوبه ولی حداقل مطمئنم همه ی همه ی تلاشمو کردم و قلبا از خودم راضیم. و خب ادمایی رو دیدم که از اول ترم تا الان حتی یه دونه دندون هم اندو نکردن و ساعت دوازده از دانشکده میزنن بیرون چون حالشو ندارن کار کنن. به همین سادگی. میتونن کلی هم غر بزنن که استادا بهمون کار یاد نمیدن و ... ولی خب واقعا قرار نیست کسی بیفته دنبال دانشجو که توروخدا بیا کار کن و یاد بگیر. این خودتی که باید کار کنی و تجربه کنی. همه ی خطاهای ممکنو الان تجربه کنی، نه بعدها روی مریض. فکر کنم حدود شصت تا دندون اندو کردم. یه عااالمه دندون خراب کردم، کلی حرص خوردم و کلی خطاهای مختلفو تجربه کردم. غر زدم؟! اصلا. کم اوردم؟! اصلاااا. و خب از ادمایی که فقط غر میزنن و زود جا میزنن بیزارم. 

7. اون روزی داشتم با سه چهار نفر از درسخون ترین و تاپ ترین بچه های کلاسمون حرف میزدن. داشتن میگفتن از اندو متنفریم. پروتز؟! فاااجعست. رادیو؟! عمراااا. 

و خب من واسم سوال شد که چطوری میشه؟! یعنی شما عملا هیچ کدوم از بخشایی که تا حالا رفتیم رو دوست نداشتید و خوب کار نکردید. واقعا تئوری صرف واسه دندون کافیه؟!

یکیشون میگفت من از سر و کله زدن با بیمار خوشم نمیاد. فقط میخوام جراحی بخونم. خیلی شیک میری توی اتاق عمل جراحیتو میکنی و میای بیرون!

از این تصور فانتزیش از جراحی خندم گرفته بود راستش. جراحی یعنی تو اورژانس بیمارستان بودن و سر و کله زدن با هزار تا ادم چاقو خورده و تصادف کرده و ... که نصف شبی اومده بیمارستان. کسی که تا الان هیچ بخشی نظرش رو جلب نکرده، بعیده بعدا بخش جراحی هم بتونه این کارو کنه. همه اینا به کنار، تو حداقل تا پایان دوران دانشجویی باید این کارارو انجام بدی. مگه میشه بیخیالشون شد؟!

خب راستش من نه نمره هام خیلی خوبه و نه میتونم بگم خیلی درس میخونم. حتی شاید بعدها تخصص قبول نشم یا نخوام که بخونم. کی میدونه چی پیش میاد؟! ولی توی هر بخشی که میرم هم عاشقش میشم و هم یه جوری کار میکنم که انگار قراره همین کار تخصص همیشگیم باشه. حتی کاری که شاید بعدها قرار نباشه انجامش بدم..

8. اون پسره که اومد گفت چرا زشتی و اینا رو یادتونه؟! دو روز بهم سلام نمیکرد و بعد دوباره همه چی برگشت به روال سابقش! مثل قبل شوخی میکنه، میاد ازم سوال میپرسه و کمک میخواد و ... اینکه اون خیلی پرروعه شکی درش نیست ولی گاهی از دست خودم حرص میخورم که دلخوری تو دلم نمیمونه و انقدر زود می بخشم و فراموش میکنم..

9. باورم نمیشه نصف راهو رفتم.دوران علوم پایه بارها به خودم گفتم من واسه این رشته ساخته نشدم و نباید توی این نقطه باشم. الان ایمان دارم هیچ کس به اندازه ی من واسه موقعیتی که توش هستم ساخته نشده!

بقیش باشه واسه بعد. فعلا همینا :-)

دلم واسه اینجا تنگ شده بود.

۹ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
About me
روزمرگی‌های یه دندونپزشک
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان